برقاء

لغت نامه دهخدا

برقاء. [ ب َ ] ( ع ص ) مؤنث ابرق ، بمعنی خاک با سنگ و بریگ و گل درآمیخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). زمین باسنگریزه. ( مهذب الاسماء ). ج ، برقاوات. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || عنز برقاء؛ بز ماده که بر وی سیاهی و سپیدی باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گوسپند سیاه وسپید. ( مهذب الاسماء ). رجوع به ابرق شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس