برفراخیدن. [ ب َ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) راست ایستادن. ( ناظم الاطباء ). || موی بر اندام راست شدن. ( حاشیه منتهی الارب ). || بر خود لرزیدن. فسره گرفتن. اقشعرار. قشعریره پیدا کردن. ( از منتهی الارب ). فراشیدن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به فراخیدن و فسره و فراشیدن و فراشا شود.