آه سحر از نایژه صبح برآمد
پیچان بهوا چون نفس از لوله ٔبرغو.
آذری ( آنندراج ).
زآن طرف گر کنند برغو سازنشنود زین طرف کسی آواز.
آذری.
صاحب آنندراج بیت ذیل را نیز از حافظ شاهد آورده : عاشق ازقاضی نترسد می بیار
بلکه از برغوی سلطان نیز هم.
اما صحیح کلمه در این شعر یرغوست بمعنی سیاست و صاحب آنندراج ظاهراً غلطخوانده است.
کَوُرْگه و نقاره و کوس فروکوفتند و کرنای و برغو کشیده... ( ظفرنامه علی یزدی ).
- برغوچی ؛ آنکه برغو نوازد. ج ، برغوچیان :... و برغوچیان رخت قصاره زده. ( نظام قاری ص 154 ).