برغندان

لغت نامه دهخدا

برغندان. [ ب َ غ َ ] ( اِ ) سنگ انداز. ( صحاح الفرس ). کلوخ اندازان. ( یادداشت مؤلف ). جشن و نشاطی را گویند که درماه شعبان بسبب نزدیک شدن ماه رمضان کنند. ( انجمن آرا ) ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و بعضی گویند نام روز آخر ماه شعبان است ، و باین معنی بجای حرف ثالث قاف هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ) :
رمضان میرسد اینک دهم شعبان است
می بیارید و بنوشید که برغندان است.
نزاری قهستانی ( انجمن آرا ).
تو چه گویی در آخر شعبان
زده یک هفته طبل برغندان.
نزاری ( انجمن آرا ).
|| شرابی که در جشن مذکور خورند تا بتوانند در تمام ماه رمضان از نوشیدن آن پرهیز کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(بَ غَ ) ( اِ. ) ۱ - جشن و مهمانی که در روزهای آخر ماه شعبان برپا کنند. ۲ - شرابی که در روزهای آخر ماه شعبان می خوردند و تا اول شوال از نوشیدن آن پرهیز می کردند.

فرهنگ عمید

۱. جشن، مهمانی، و عیش وعشرتی که در روزهای آخر ماه شعبان برگزار می شده است: رمضان می رسد اینک دهم شعبان است / می بیارید و بنوشید که برغندان است (نزاری: لغت نامه: برغندان ).
۲. شرابی که در آخر ماه شعبان می خوردند که تا اول شوال از نوشیدن آن پرهیز کنند، کلوخ انداز، کلوخ اندازان.

پیشنهاد کاربران

بپرس