برغمان

لغت نامه دهخدا

برغمان. [ ب َ غ َ ] ( اِ ) شاه مار. ( یادداشت مؤلف ). مار بزرگ و اژدها. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). مار نر و بزرگ و آنرا اژدرها و اژدها نیز گویند و بتازیش تنین و ثعبان خوانند. ( شرفنامه منیری ). بوآ :
بهار خرمی بنگر عیان بر درگه دارا
ز رویین برغمانش برق و از روئینه تن تندر.
( از انجمن آرا ).

فرهنگ معین

(بَ غَ ) ( اِ. ) مار بزرگ ، اژدها.

فرهنگ عمید

مار بزرگ، اژدها.

جدول کلمات

مار بزرگ, اژدها

پیشنهاد کاربران

بپرس