برغ

/barq/

معنی انگلیسی:
dike

لغت نامه دهخدا

برغ. [ ب َ / ب َ رَ / ب َ رِ] ( اِ ) بند آب. ( برهان ). سد. ( شرفنامه منیری ). برغ آب. بندی باشد که از چوب و خاشاک و خاک و گل در پیش آب بندند. بزغ. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( شرفنامه ). ورغ. ( فرهنگ فارسی معین ). ورجوع به بزغ و ورغ و وراغ و سربرغ شود :
چو شمع از عشق هر دم باز خندم
به پیش چشم برغی بازبندم.
عطار ( از انجمن آرا ).
جهان را بود برغ آب جسته
ز کشته پیش برغی باز بسته.
عطار ( از انجمن آرا ).
|| غوک. ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ). چغز. چغزه. ( شرفنامه منیری ). شاید محرف بزغ باشد.

برغ. [ ب َ ] ( ع اِ ) لعاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

برغ. [ ب َ ] ( ع مص ) به ناز و نعمت زیستن. ( منتهی الارب ). رجوع به بَرَغ شود.

برغ. [ب َ رَ ] ( ع مص ) بَرغ. ( از منتهی الارب ). بناز و نعمت زیستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و فعل آن از باب سمع است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جائی که آب از نهر وارد جوی کوچک میشود
( اسم )بندی باشد که از چوب و خاشاک و خاک و گل در برابر آب ببندند سد برغاب .
بناز و نعمت زیستن و فعل آن از باب سمع است .

فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) بندی باشد که از چوب و خاشاک و خاک و گل در برابر آب ببندند، سد، برغاب . ورغ و وارغ نیز گویند.

فرهنگ عمید

جایی از نهر که با سنگ و خاک جلو آن را ببندند تا آب داخل جوی دیگر شود، جایی که آب از نهر وارد جوی کوچک شود، سر برغ: چو شمع از عشق هر دم بازخندم / به پیش چشم برغی بازبندم (عطار: لغت نامه: برغ ).

جدول کلمات

سد

پیشنهاد کاربران

چون برغ در زمین گشاده شود. . . آب به زمین دررود. ( احمد جام )

بپرس