برصواب. [ ب َ ص َ ] ( ص مرکب ) صائب. درست : چون می بینم که رأی شما بر صواب است مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد. ( گلستان سعدی ).جهانت خوش و رفتنت برصواب عبادت قبول و دعا مستجاب.سعدی.