برشکنی. [ ب َ ش ِ ک َ ] ( حامص مرکب ) اعراض. برگشتن. ( آنندراج ). روی برتافتن : ازوی خوش است برشکنی ها بگاه نازوز خسرو شکسته فغانهای زار خوش.خسرو.