برسکیزانیدن. [ ب َ س َ دَ ] ( مص مرکب ) سکیزانیدن. تنزیق. ( المصادر زوزنی ) ( منتهی الارب ). شباب ( تاج المصادر ). تنزیه. تنزیق. برسکیزانیدن و آلیزکنانیدن ستور را و برجهانیدن. ( منتهی الارب ). برجست و خیز و جفته زدن داشتن ستور را. و رجوع به سکیزانیدن و برسکیزیدن شود.