برسوی

لغت نامه دهخدا

برسوی. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) برسو : و اندامهای برسویین را همی فرمایند مالید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و گاه باشد که بر پلک برسویین بدر آید و گاه باشد بر پلک فرو سویین. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به برسو شود.

فرهنگ فارسی

برسو .

پیشنهاد کاربران

بپرس