برسفانج

لغت نامه دهخدا

برسفانج. [ ] ( اِ ) برهفانج. مارون. ریحان الشوخ. حبق الشیوخ. مرد خوشبو. ( یادداشت مؤلف ). زغبر. رجوع به مترادفات کلمه شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس