برسا
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
یادآوری از واژه اَبَرسام ( بَرسام ) !
بَرسام، اَبَرسام، بَرسا - نام پسرانه -
واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک )
نام درست و بُوَنده ( کامل ) آن:
" اَبَرسام" بوده که در پی گذشت زمان بَرسام خوانده شده است!
... [مشاهده متن کامل]
( ( آن را با واژه بَرسَم ( اوستایی: بَرِسمَن ) یکی ندانید:
بر: بالا، فرا و. . .
سَم: چوب، هیزم، شاخه ی درخت
معنی: چوبی که به سوی بالا پیش می رود یا به سمت اهورامزدا در جریان است ( عود هم از همین بَرسَم گرفته شده است )
در آیین وِدایی به آن بَرهیس می گویند:
حصیری که برای نشستن خدایان در هنگام آیین وِدایی بافته می شود
امروزه برای بِهگُساری ( صرفه جویی ) از شاخه های فلزی بهره می گیرند
جِیمز دار مَستِتِر، باستان شناس فرانسوی:
آیین بَرسَم نمایانگر آفرینش گیاهان ( اوستایی: اوروَرَم ) و باروری گیاهان هست >>> آب وَرجاوَند ( آبِ مقدس، آبِ زوهَر ) که نماد آب باران هست را بر روی بَرسَم ( شاخه انار ) که نماد گیاهان هست می ریزند!
برسم بر روی دو پایه هلالی شکل جای دارد که به آن برسم دان می گویند ) )
بَر: کوتاه شده اَبَر مانند: اَبَر ستاره، اَبَر نیرو ( قدرت ) -
آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صدر، فراز، فرا، فوق -
بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه
سام ( سا ) : سا ( سان ) ، پسوند همانندی و شباهت
نام پهلوان اسطوره ای ایران، پسر نریمان، پدر زال، پدربزرگ رستم، از تبار گرشاسپ
جنگجو، مبارز، جنگاوَر، شجاع، نترس، دلیر،
دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان
معنی: به مانند بزرگان، بزرگ گونه، پهلوان گونه، دلیرانه ( دلاورانه ) ، قهرمانانه -
جنگجوی بزرگ، جنگاور بلندپایه، بزرگ مرد دلیر، سرور جنگجویان، سردمدار دلیران، پهلوان پهلوانان، مرد مردان، فرا پهلوان، اَبَر قهرمان ( سوپر من )
( ( برخی از پژوهشگران آن را با تَنسَر یا توسَر اشتباه می گیرند ولی باید بدانند که:
تَنسَر یا توسَر: هیربد ( سرپرست آتشکده ) اردشیر یکم
برسام یا اَبَرسام: وُزُرگ فَرمَذار ( وزیر بزرگ ) اردشیر یکم هست! ) )
نام وزیر بزرگ، کنکاشگر ( مشاور ) ، پرده دار اردشیر بابکان
فرنام ( لقب ) : وُزُرگ فَرمَذار >>> وزیر بزرگ و فرهمند
( ( اردشیر یکم نام پسر خشایارشا و ششمین پادشاه هخامنشی است >>> پس بهتر است به اردشیر پاپکان همان اردشیر گفته شود! ) )
اردشیر ( اردشیر بابکان ) خیزش ( قیام ) خود را از اردشیرخوره ( فیروزآباد کنونی ) آغاز کرد و پس از گشودن و گرفتن شهر استخر ( اصطخر، مرودشت فارس ) ، برسام را در آنجا نهاد و خود به سوی فارس روانه شد تا با اردوان پنجم به جنگ بپردازد
برسام هم به عنوان گمارده پادشاه، سرپرستی شکست دادن پادشاه اهواز را بر دوش کشید
پس از آن که خبر پیروزی برسام به گوش اردشیر رسید
اردشیر امیدوار گشت و پس از پیروزی در جنگ های فارس، اصفهان، خوزستان و. . . توانست دودمان ساسانیان را بنیانگذاری کند
( ( ساسان: نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
بابک: نام پدر اردشیر بابکان ) )
داستان مردونگی ( جوانمردی، رادمردی ) برسام:
اردشیر بابکان پس از این که آگاه شد تبارِ زنش ( مورُد، میرُد ) به خاندان اشکانی می رسد او را از کاخش به بیرون راند و به برسام فرمان داد که جان زن پا به ماهش ( حامله اش ) را بگیرد، سپس خودش با خواهرش ( دینک بابکان ) در کاخ زندگی کرد
( ( گرچه برخی دینَک بابکان را به عنوان همسر دوم اردشیر می شناسند ولی باید توجه کرد که او تا پایان عمر بچه دار نشد و خواهر اردشیر بود!
آن را با شهبانو دینَگ همسر یزدگرد دوم اشتباه نگیرید!
که فرنام ( لقب ) : بانبیشبان بانیش"شهبانوی بانوان" را داشت!
در دین مَزدَیَسنا و اوستا ازدواج با خویشان و نزدیکان را بسیار ناپسند می داند!
خُوَیدوده: دودمان خویش را ارزشمند دانستن!
هخامنشیان پیوند زناشویی خانوداگی داشتند یعنی خانواده شهریاران ( سلطنتی ) با هم و مردمان باهم ازدواج می کردند و بیشتر از دودمان ( قوم ) خود همسر خود را بر می گزیدند
زیرا می خواستند که دودمان ( قبیله ) خود را بزرگتر و نیرومندتر کنند!
در زمان ساسانیان خُوَیدوده را جور دیگری معنا کردند که در بخشی از نَسک ها مانند: دینکرد، ارداویراف نامه، هیربدستان و. . . دیده می شود و کار موبدان و تاریخ نویسان آن زمان بوده است! ) )
ولی برسام دلش نیامد جان زنی آبستن ( باردار ) را بگیرد
برای همین از او به گونه ای پنهانی نگهداری کرد تا شاپور یکم ( فرزند اردشیر بابکان ) به دنیا بیاید
برسام برای پایستن ( اثبات ) شرافتش ( مردونگیش ) :
آلت خود را برید ( اخته کرد ) و در حُقّه ای ( جعبه کوچک ) سر به مهر گذاشت و به اردشیر داد و از او خواست که در گنج خانه ( گنجینه، خزانه ) شاهی بِنَهد ( قرار دهد ) تا در آینده به اردشیر بفهماند که نژادپرست نباشد و همه نژادهای ایرانی با هم برابرند!
برسام با همه دشواری هایی که داشت شاپور را بزرگ کرد و خودش را پدر راستین به شاپور شناساند
شاپور هم بی آنکه بداند پسر اردشیر هست سال ها برای اردشیر سربازی کرد و یکی از برترین فرماندهان او گشت و برای ایران، پیروزهای شگرفی بدست آورد!
( شایسته است داستان نبردهای پیروزی بخش اردشیر بابکان و پسرش شاپور یکم را بخوانید! )
چندین سال از این پیشامد گذشت تا درست، هنگامی که زمان جانشینی اردشیر پیش کشیده شده بود و بزرگان ساسانی درگیر چالش جانشینی اردشیر بابکان بودند، برسام این پُرسمان ( موضوع ) را بر همگان فاش کرد!
( ( شگفت اینجاست که اردشیر از بانوانش در آن زمان پسری نداشت!
بانوان اردشیر:
1. مورُد، میرُد >>> فرزندان: شاپور یکم، پیروز، نرسه
2. اَنوشَک ( اَنوشه ) >>> فرزند: روددُخت ( شاهدُخت ) ) )
سپس شاپور یکم پادشاه گردید و اردشیر و شاپور از این کارِ برسام شگفت زده شدند و از او برای این رادمردی قدردانی کردند و نام او پرآوازه گشت!
نام بَرسام ( اَبَرسام ) در سنگ نوشته ( کتیبه ) شاپور در کعبه زرتشت آمده است:
او در فهرست هموندان ( یاران ) اردشیر بابکان در رده پانزدهم جای گرفته است
تنها کسی که فرنام ( لقب ) شکوهمند اردشیر ( ارتخشیر فره ) را گرفته است!
گرچه پس از او نام یکی از سرداران یزدگرد سوم شد که به فرنود ( دلیل ) پیمان شکنی ( خیانت ) ماهوی با یزدگرد به نبرد پرداخت و فردید ( منظور ) شاهنامه فردوسی هم همان برسام یزدگرد سوم هست!
بَرسام، اَبَرسام، بَرسا - نام پسرانه -
واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک )
نام درست و بُوَنده ( کامل ) آن:
" اَبَرسام" بوده که در پی گذشت زمان بَرسام خوانده شده است!
... [مشاهده متن کامل]
( ( آن را با واژه بَرسَم ( اوستایی: بَرِسمَن ) یکی ندانید:
بر: بالا، فرا و. . .
سَم: چوب، هیزم، شاخه ی درخت
معنی: چوبی که به سوی بالا پیش می رود یا به سمت اهورامزدا در جریان است ( عود هم از همین بَرسَم گرفته شده است )
در آیین وِدایی به آن بَرهیس می گویند:
حصیری که برای نشستن خدایان در هنگام آیین وِدایی بافته می شود
امروزه برای بِهگُساری ( صرفه جویی ) از شاخه های فلزی بهره می گیرند
جِیمز دار مَستِتِر، باستان شناس فرانسوی:
آیین بَرسَم نمایانگر آفرینش گیاهان ( اوستایی: اوروَرَم ) و باروری گیاهان هست >>> آب وَرجاوَند ( آبِ مقدس، آبِ زوهَر ) که نماد آب باران هست را بر روی بَرسَم ( شاخه انار ) که نماد گیاهان هست می ریزند!
برسم بر روی دو پایه هلالی شکل جای دارد که به آن برسم دان می گویند ) )
بَر: کوتاه شده اَبَر مانند: اَبَر ستاره، اَبَر نیرو ( قدرت ) -
آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صدر، فراز، فرا، فوق -
بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه
سام ( سا ) : سا ( سان ) ، پسوند همانندی و شباهت
نام پهلوان اسطوره ای ایران، پسر نریمان، پدر زال، پدربزرگ رستم، از تبار گرشاسپ
جنگجو، مبارز، جنگاوَر، شجاع، نترس، دلیر،
دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان
معنی: به مانند بزرگان، بزرگ گونه، پهلوان گونه، دلیرانه ( دلاورانه ) ، قهرمانانه -
جنگجوی بزرگ، جنگاور بلندپایه، بزرگ مرد دلیر، سرور جنگجویان، سردمدار دلیران، پهلوان پهلوانان، مرد مردان، فرا پهلوان، اَبَر قهرمان ( سوپر من )
( ( برخی از پژوهشگران آن را با تَنسَر یا توسَر اشتباه می گیرند ولی باید بدانند که:
تَنسَر یا توسَر: هیربد ( سرپرست آتشکده ) اردشیر یکم
برسام یا اَبَرسام: وُزُرگ فَرمَذار ( وزیر بزرگ ) اردشیر یکم هست! ) )
نام وزیر بزرگ، کنکاشگر ( مشاور ) ، پرده دار اردشیر بابکان
فرنام ( لقب ) : وُزُرگ فَرمَذار >>> وزیر بزرگ و فرهمند
( ( اردشیر یکم نام پسر خشایارشا و ششمین پادشاه هخامنشی است >>> پس بهتر است به اردشیر پاپکان همان اردشیر گفته شود! ) )
اردشیر ( اردشیر بابکان ) خیزش ( قیام ) خود را از اردشیرخوره ( فیروزآباد کنونی ) آغاز کرد و پس از گشودن و گرفتن شهر استخر ( اصطخر، مرودشت فارس ) ، برسام را در آنجا نهاد و خود به سوی فارس روانه شد تا با اردوان پنجم به جنگ بپردازد
برسام هم به عنوان گمارده پادشاه، سرپرستی شکست دادن پادشاه اهواز را بر دوش کشید
پس از آن که خبر پیروزی برسام به گوش اردشیر رسید
اردشیر امیدوار گشت و پس از پیروزی در جنگ های فارس، اصفهان، خوزستان و. . . توانست دودمان ساسانیان را بنیانگذاری کند
( ( ساسان: نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
بابک: نام پدر اردشیر بابکان ) )
داستان مردونگی ( جوانمردی، رادمردی ) برسام:
اردشیر بابکان پس از این که آگاه شد تبارِ زنش ( مورُد، میرُد ) به خاندان اشکانی می رسد او را از کاخش به بیرون راند و به برسام فرمان داد که جان زن پا به ماهش ( حامله اش ) را بگیرد، سپس خودش با خواهرش ( دینک بابکان ) در کاخ زندگی کرد
( ( گرچه برخی دینَک بابکان را به عنوان همسر دوم اردشیر می شناسند ولی باید توجه کرد که او تا پایان عمر بچه دار نشد و خواهر اردشیر بود!
آن را با شهبانو دینَگ همسر یزدگرد دوم اشتباه نگیرید!
که فرنام ( لقب ) : بانبیشبان بانیش"شهبانوی بانوان" را داشت!
در دین مَزدَیَسنا و اوستا ازدواج با خویشان و نزدیکان را بسیار ناپسند می داند!
خُوَیدوده: دودمان خویش را ارزشمند دانستن!
هخامنشیان پیوند زناشویی خانوداگی داشتند یعنی خانواده شهریاران ( سلطنتی ) با هم و مردمان باهم ازدواج می کردند و بیشتر از دودمان ( قوم ) خود همسر خود را بر می گزیدند
زیرا می خواستند که دودمان ( قبیله ) خود را بزرگتر و نیرومندتر کنند!
در زمان ساسانیان خُوَیدوده را جور دیگری معنا کردند که در بخشی از نَسک ها مانند: دینکرد، ارداویراف نامه، هیربدستان و. . . دیده می شود و کار موبدان و تاریخ نویسان آن زمان بوده است! ) )
ولی برسام دلش نیامد جان زنی آبستن ( باردار ) را بگیرد
برای همین از او به گونه ای پنهانی نگهداری کرد تا شاپور یکم ( فرزند اردشیر بابکان ) به دنیا بیاید
برسام برای پایستن ( اثبات ) شرافتش ( مردونگیش ) :
آلت خود را برید ( اخته کرد ) و در حُقّه ای ( جعبه کوچک ) سر به مهر گذاشت و به اردشیر داد و از او خواست که در گنج خانه ( گنجینه، خزانه ) شاهی بِنَهد ( قرار دهد ) تا در آینده به اردشیر بفهماند که نژادپرست نباشد و همه نژادهای ایرانی با هم برابرند!
برسام با همه دشواری هایی که داشت شاپور را بزرگ کرد و خودش را پدر راستین به شاپور شناساند
شاپور هم بی آنکه بداند پسر اردشیر هست سال ها برای اردشیر سربازی کرد و یکی از برترین فرماندهان او گشت و برای ایران، پیروزهای شگرفی بدست آورد!
( شایسته است داستان نبردهای پیروزی بخش اردشیر بابکان و پسرش شاپور یکم را بخوانید! )
چندین سال از این پیشامد گذشت تا درست، هنگامی که زمان جانشینی اردشیر پیش کشیده شده بود و بزرگان ساسانی درگیر چالش جانشینی اردشیر بابکان بودند، برسام این پُرسمان ( موضوع ) را بر همگان فاش کرد!
( ( شگفت اینجاست که اردشیر از بانوانش در آن زمان پسری نداشت!
بانوان اردشیر:
1. مورُد، میرُد >>> فرزندان: شاپور یکم، پیروز، نرسه
2. اَنوشَک ( اَنوشه ) >>> فرزند: روددُخت ( شاهدُخت ) ) )
سپس شاپور یکم پادشاه گردید و اردشیر و شاپور از این کارِ برسام شگفت زده شدند و از او برای این رادمردی قدردانی کردند و نام او پرآوازه گشت!
نام بَرسام ( اَبَرسام ) در سنگ نوشته ( کتیبه ) شاپور در کعبه زرتشت آمده است:
او در فهرست هموندان ( یاران ) اردشیر بابکان در رده پانزدهم جای گرفته است
تنها کسی که فرنام ( لقب ) شکوهمند اردشیر ( ارتخشیر فره ) را گرفته است!
گرچه پس از او نام یکی از سرداران یزدگرد سوم شد که به فرنود ( دلیل ) پیمان شکنی ( خیانت ) ماهوی با یزدگرد به نبرد پرداخت و فردید ( منظور ) شاهنامه فردوسی هم همان برسام یزدگرد سوم هست!
اسم پسرمو بَرسا گذاشتم. اسم دخترمو یسنا.
هرد از اسامی اصیل ایرانی هستن.
هرد از اسامی اصیل ایرانی هستن.
اسم پسرانه به معنی قدرتمند ، نیرومند
در سال ۸۳ در ثبت احوال رشت دستنویس ثبت شد
در سال ۸۳ در ثبت احوال رشت دستنویس ثبت شد
برسا جزو نام های اصیل ترکی هست که به معنی پهلوان و قدرتمند می باشد.
لطفا به اسامی ترکی مراجعه شود.
کاندید برای نام فرزند دوم من.
لطفا به اسامی ترکی مراجعه شود.
کاندید برای نام فرزند دوم من.
برسا اسم پسرانه است و به معنی پهلوان و قدرتمند و قهرمان است
اسم پسر منه که اون رو در مهر نود و یک در ثبت احوال کشور ثبت کردن
اسم برسا پسرانه است و به معنی قدرتمند و پهلوان می باشد.
برسا به معنی پهلوان و قدرتمند است و نامی پسرانه است.
مخفف کلمه ابرسان به معنی قدرتمند دلیر نیرومند میباشد ن
برسا به معنی نیرومند است و اسم اصیل ایرانی هست.
نام دختر نیز می باشد.
نام دختر نیز می باشد.
برسا به معنی نیرومند دلیر برتر و از کلمه ی ابرسان گرفته شده. آتوسا دختر کوروش به علت برتری خود نسبت به دیگران به او لقب برسام تعلق گرفت که اکنون برسام اسم پسرانه و برسا اسم دخترانه میباشد.
در زبان فارسی برسا به معنی قدرتمند و نیرومند می باشد و در زبان لاتین به معنی آلفا یعنی نخستین می باشد
مخفف کلمه ابرسان به معنی قدرتمند، نیرومندو دلیر میباشد.
نام پسرانه است.
نام پسرانه است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)