بررس از علم قران و علم تأویلش بدان
گر همی زین چه بساق عرش برخواهی رسید.
ناصرخسرو.
آن است امامت که خدا داد علی رابرخوان تو ز قرآن و به اخبار تو بررس.
ناصرخسرو ( از انجمن آرا ).
بررس که کردگار چرا کرده ست این گنبد مدور خضرا را.
ناصرخسرو.
بررس بکارها بشکیبائی زیرا که نصرت است شکیبا را.
ناصرخسرو.
بررس که چه بود نیک از آن اسمامنگر به دروغ عامه و غوغا.
ناصرخسرو.
چونکه خرد را دلیل خویش نکردی برنرسیدی ز گشت گنبد دوار.
ناصرخسرو.
آز بگذار که با آز بحکمت نرسی گر بیان بایدت از حال سنایی بررس.
سنایی ( از انجمن آرا ).
میان بنده و تو خویشی است مستحکم بپرس و بررس این را ز دوستان پدر.
سوزنی.
وصف جنان ز هیچکس نیزمپرس و بر مرس ترک مراببین و بس کو ز جنان آمده ست.
سوزنی.
هوا نماند تا بررسم ز عقل که من کیم چیم چه کسم برچیم که را مانم.
سوزنی.
از حال دل سوخته خرمن بررس حال دل زار خواهی از من بررس
گر درد دل منت ز من باور نیست
ای دوست روا بود ز دشمن بررس.
کمال اسماعیل.
گر هیچ بسیب زنخش بازرسی باری بررس که نرخ شفتالو چیست.
شمس قندهاری.
|| رسیدن و آمدن. ( آنندراج ) ( برهان ) : چون در او آثار مستی شد پدید
یک مرید او را در آن دم بررسید.
مولوی.
و رجوع به رسیدن شود.