بررسی

/barresi/

مترادف بررسی: امعان، بازدید، بازبینی، تتبع، تجسس، تحقیق، تعمق، تفحص، جست وجو، رسیدگی، غور، کاوش، مداقه، مطالعه، ملاحظه، نظارت، وارسی

معنی انگلیسی:
revision, check, dissection, evaluation, examination, inquiry, inspection, investigation, overhaul, probe, review, scan, scrutiny, search, study, survey, study(ing)

لغت نامه دهخدا

بررسی. [ ب َرْ، رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) بازرسی. تفتیش. تنقیب. ( یادداشت مؤلف ). فحص. ( یادداشت مؤلف ). پرسش. پرس و جو.
- بررسی شدن ؛ تفتیش شدن. بازرسی شدن.
|| امعان نظر در نوشته ای. غوررسی و اظهار نظر در محتوای کتابی یا مقاله ای. مطالعه. اقتراح.

فرهنگ فارسی

رسیدگی تحقیق .

فرهنگ معین

(بَ رِ ) (حامص . ) رسیدگی ، تحقیق .

فرهنگ عمید

۱. رسیدگی، وارسی.
۲. مطالعه و تحقیق.

فرهنگستان زبان و ادب

{survey} [باستان شناسی] مطالعۀ روشمند میدانی و پیمایشی برای شناسایی و تعیین موقعیت مکانی و ثبت پراکندگی محوطه های باستانی باتوجه به ویژگی های جغرافیایی و محیطی متـ . بررسی باستان شناختی archaeological reconnaissance, archaeological survey
[عمومی] ← سانسور

واژه نامه بختیاریکا

تَه رُوی؛ ته کَونی ( ته کاوی )

دانشنامه آزاد فارسی

بررسی (review)
تحلیل انتقادی اجرای زندۀ یک اثر (مانند موسیقی یا نمایش)، یا یکی از برنامه های رادیو ـ تلویزیون، یا اثری چاپی. گزارش تحلیلی تماماً اظهارنظر شخصی است.

مترادف ها

study (اسم)
تحصیل، بررسی، مطالعه، درس، اتاق مطالعه، غور و بررسی، موضوع تحصیلی

deliberation (اسم)
مشورت، تامل، اندیشه، خیال، غور، شور، بررسی، سنجش

discussion (اسم)
بهی، مباحثه، مناظره، بررسی، گفتگو، مذاکره، بحی و جدل

survey (اسم)
براورد، ممیزی، بررسی، بازدید، نقشه برداری، زمینه یابی، مطالعه مجمل، بردید

check (اسم)
حواله، مکی، برات، بوته، چک، بررسی، چک بانک

handling (اسم)
رسیدگی، لمس، اداره، بررسی

scrutiny (اسم)
تحقیق، رسیدگی، موشکافی، بررسی، بررسی دقیق، مداقه

checking (اسم)
منع، بررسی، مقابله

فارسی به عربی

تشاور , دراسة , مسح

پیشنهاد کاربران

پی جویی
واکاوی
پژوهش
سنجش، مشاهده
مطالعه
پوزش میخوام ولی{ فارسی} بررسی میشود ( بررسی ) . . . همین!
تحقیق

بپرس