بردوختن خستگیها

پیشنهاد کاربران

بردوختن خستگیها ؛ التیام جراحات. بخیه زدن و بستن جراحات :
برش مشک و عنبر همی سوختند
همه خستگیهاش بردوختند.
فردوسی.