برده گیری

پیشنهاد کاربران

برده داری از دید شیعه
1. موضوع برده داری در زمان نزول قرآن موضوعی جهانی بود و برده داری نوعی معامله معمول اقتصادی - اجتماعی بود که هیچ کس با آن مخالفتی نداشت، به همین دلیل تغییر یا الغای آن نیاز به برنامه ریزی دقیق و زمان طولانی داشت. به عنوان مثال شرابخواری که یک رفتار فردی بود و برخی از عرب ها حتی در جاهلیت نیز از آن پرهیز داشتند و آن را ناشایست و نامتناسب با شخصیت های والای انسانی می دانستند، با این همه مبارزه با آن چند سالی طول کشید، زیرا لازم است ابتدا آماده سازی و برخی مقدمات دیگر صورت بگیرد. [1] اگر در موضوع برده داری، همه بردگان در یک روز و یک ساعت معین آزاد مى‏شدند یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر مى‏ گشت که هم زندگى خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنگامى که محرومیت به او فشار مى ‏آورد به همه جا حمله ‏ور شود و درگیرى و خونریزى به راه افتد. [2] بنابراین نیاز به برنامه ریزی و زمان را نباید در این امر نادیده گرفت.
...
[مشاهده متن کامل]

2. اسلام انواع مختلف برده داری ( برده گیری با زور، برده گیری بدلیل طلبکاری، یا با حمله به قبیله و. . . ) را لغو کرد و تنها نوعی که باقی ماند، برده گیری در جنگ بود. امکان لغو برده داری در جنگ وجود نداشت، چرا که دشمن، مسلمانان را به بردگی می گرفت و اگر مسلمانان این کار را نمی کردند دشمن جری شده، ممکن بود نیروى خود را تجدید سازمان دهد و حمله مجددى را آغاز نماید[3]. بنابراین در موضوع برده داری در جنگ اسلام مقابله به مثل نموده و این شیوه، ابداع اسلام نبوده است. اما پس از اسیر گرفتن نحوه برخورد صحیح با آنها و نیز راه هایی برای آزاد کردن آنها ارائه داد. در آیه 4 سوره محمد خداوند دستور می دهد یا برده ها را آزاد کنید و یا با گرفتن فدیه آزادشان سازید، تا جنگ پایان یابد: «فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتىَ‏ تَضَعَ الحَْرْبُ أَوْزَارَهَا». این آیه تنها آیه ای است از اسیران جنگ سخن می گوید که آن هم سخنی درباره برده گیری اسیران جنگی ندارد تا بصورت قانون ثابت در آید. بلکه دو راه در مقابل ایشان بیان می کند: یا آنها را آزاد کنید و یا فدیه از ایشان بگیرید. این دو قانون در واقع درصدد ساخت آینده جوامع است تا رفتار با اسیران جنگی در چارچوب این قانون در آید. بنابراین اسلام به لغو رسمی برده داری نپرداخت، اما به اصلاح نظام ظالمانه برده داری به سود بردگان پرداخت و قوانین و راه های آزادسازی بردگان را اعلام کرد. [4]
3. اسلام همه مومنان را با هم برادر دانست« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة[5]» و تنها ملاک برتری را تقوا دانست[6] و جایگاه انسانی بردگان را در حد برادر، فرزند جوان یا دختر بالا برد و زمینه آزاد سازی بردگان را با راه های عتق و مکاتبه و . . . فراهم ساخت. پیامبر اکرم ( ص ) به منظور مراعات بردگان می فرمود: «کسی از شما نگوید این بنده من است و این کنیز من. بلکه بگوید این جوان من است و این دختر من» . همچنین قرآن کریم احسان به بردگان را در کنار احسان به پدرو مادر و خویشان قرار داده است:«وَ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ لَا تُشرِْکُواْ بِهِ شَیًْا وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً[7]» و خدا را بپرستید، و چیزى را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و در باره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راه‏ مانده و بردگانِ خود [نیکى کنید]، که خدا کسى را که متکبّر و فخرفروش است دوست نمى‏ دارد.
این آیه با حق خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم مى‏گردد، زیرا این حقوق از یکدیگر جدا نیستند، و تنها این آیه نیست که در آن در باره بردگان توصیه شده، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است. در واقع اسلام برنامه دقیقى براى آزادى تدریجى بردگان تنظیم کرده که به" آزادى مطلق" آنها مى ‏انجامد. [8]
4. قرآن قانونی گذاشت که به وسیله آن بردگان پس از مدتی کار کردن می توانند خود را بازخرید کرده ( مکاتبه ) ، آزاد سازند: «وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکاَتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیرًْا وَ ءَاتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِى ءَاتَئکُمْ». از میان غلامانتان، کسانى که در صددند با قرارداد کتبى، خود را آزاد کنند، اگر در آنان خیرى مى‏ یابید، قرار بازخرید آنها را بنویسید، و از آن مالى که خدا به شما داده است به ایشان بدهید. در واقع در آن زمان بردگان به دلیل اینکه جا و مکانی نداشتند برایشان بهتر بود در کنار کسی دیگر مشغول به کار شوند و اگر روزی توانایی زندگی مستقل داشتند می توانند خود را بازخرید کرده و به زندگی خود استقلال بدهند. اما اگر توانایى بر این امور را نداشته باشند، و این کار در مجموع به ضرر آنها تمام شود و در نتیجه سر بار جامعه شوند باید به وقت دیگرى موکول کنند که این صلاحیت و توانایى حاصل گردد. [9] بنابراین از نخستین لحظه ای که برده درخواست مکاتبه می کرد که البته آقای او نمی توانست آن درخواست را رد کند، برده صبح می کرد در حالیکه برای کار او نزد آقایش مزدی بود. تابدین وسیله مال مورد نیاز را جمع کند و زمینه تشکیل زندگی مستقل را برای خود فراهم آورد. و اگر آقایش قبول نمی کرد، حکومت دست بکار می شد و حکم آزادی برده را صادر و اجرا می نمود. [10]
بنابراین قرآن به صورت دفعی و رسمی برده داری را لغو نکرد، اما مسیر متوقف ساختن آنرا با محدود کردن گستره آن ( تنها اسیران جنگ ) و راههایی برای آزاد کردن آنها به مرور زمان بوجود آورد. یعنی اینگونه نبود که قرآن با دستور یکباره به آزاد سازی همه برده ها، باعث شود جمعیت زیادی از افراد بدون سرمایه و در آمد وارد جامعه شوند تا هم به ضرر خودشان باشد و هم به امنیت جامعه لط . . .

بپرس