برده و برده داری

پیشنهاد کاربران

برده و برده داری ، انسان مملوک و سنّت مالکیت انسانی بر انسانی دیگر. رسم برده داری که مطابق آن یک انسان موضوع مالکیت انسان دیگر قرار می گرفته ، با سابقه ای دیرین در تمدن بشری ، در فرهنگ و تمدن اسلامی نیز مطرح بوده است . در این مقاله واژه «برده »، «عبد» و امثال آن ، تاریخ بردگی در سرزمینهای اسلامی ، دیدگاههای قرآنی و احکام فقهی و اخلاقی آن بررسی می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

لفظ رایج برای «برده » در زبان عربی ، «عَبد» است ، ( شایعترین صیغه جمع آن در این معنی «عَبید» است ؛ با اینهمه ، در قرآن کریم ، نور: 32، «عِباد» آمده است . ) ، و به تعبیر دقیقتر، برای «برده مرد» بوده است ، و به «برده زن »، «اَمَه » ( جمع آن : اِماء ) می گفته اند. هر دو لفظ از واژگان سامی باستان اند و در زبان عبریِ تورات نیز در همین معنی به کار رفته اند. در زبان ادبی عربی ، اسم جنس «رقیق »، بر «برده »، در مفرد و مذکّر و مرجوع کنید به نث و در اسم جمع ، اطلاق می شود. این لفظ ، در قرآن کریم نیامده است ، اما به جای آن لفظ «رَقَبَه » ( به معنای «گردن ، قفا» ) به کار رفته است ( از جمله در سوره مائده : 89 ) و قرآن عبارت کنایی «ما مَلَکَت اَیمانُکُم » ( مثلاً در سوره نساء: 36 ) را به کار می برد؛ «عَبداً مَملوکاً» ( نحل : 75 ) به معنای برده ، ناظر به همین عبارت کنایی است . بی گمان ، صورت اسمی یافتن «مملوک » به معنای «برده » ( بعداً به معنای «برده خانه زاد» ) از همین تعبیر ناشی شده است . طیّ تاریخ ، در زبان عربی ، همچنانکه در زبانهای دیگر، تعبیرهای مرجوع کنید به دبانه ای با مدلول دقیق «پسر، دختر» یا «خادم ، خادمه » تغییراتی کرده اند، مانند «فَتی '» ( مرجوع کنید به نث آن : «فَتاه » ) که در قرآن آمده ؛ «غُلام » برای «برده مرد»؛ «جاریه » برای «برده زن » که هر دو فراوان به کار رفته است ؛ «وَصیف » بویژه برای مرد ( صیغه مرجوع کنید به نث «وَصیفه » نیز وجود دارد ) ؛ و «خادم » بویژه برای زن ( همچنین برای «خواجه ، خنثی » ) ، که هر دو سرانجام در بعضی کشورها معنای «غلام و کنیز سیاه » یافته است . واژه «اسیر» نیز در معنای حقیقیِ «گرفتار» است . برای افاده اسم معنای «بردگی »، «رِقّ» آمده است یا لفظی مشتّق از «عَبد» چون «عُبودیّت ». «برده دار» را «سیّد»، ( «مَولی '» و در زبان حقوقی «مالک » ) می خوانند. متضّاد «برده »، یعنی «مرد یا زن آزاد»، را «حُرّ» ( مرجوع کنید به نث آن : «حُرَّه » ) می خوانند.
در زبان ترکی «قول » یا «کوله »، «بنده » ( برگرفته از فارسی ) ، «اسیر» ( برگرفته از عربی ) ، «غلام » برای مرد، و «جاریه » و «خلائق » برای زن ، بر «برده » اطلاق می شود. در زبان فارسی ، علاوه بر «بنده »، «غلام » برای مرد و «کنیز» برای زن به کار می رود.
1 ) پیش از اسلام . پیش از اسلام ، بردگی در عربستان ، مانند دیگر سرزمینهای جهان باستان و پیش از عصر میانه ، رایج بوده است . اما با معلومات پراکنده ای که درباره این دوره در دست است ، نمی توان با اطمینان به بیشترِ مسائل این نهاد اجتماعی پاسخ داد.
در آستانه هجرت ، اکثریت بردگان عربستان غربی ، یعنی کالایی بازرگانی که در مکّه فراوان بود و سوداگرانی چون عبدالله جُدعان * ( قس لامنس ، 1924، جاهای متعدد ) از فروش آن ثروت می اندوختند، زنگیان حبشی بودند که عده ای از آنان بعداً هسته پاسداران مکّه به نام «احابیش » را تشکیل دادند ( لامنس ، 1928، ص 237ـ293 ) . بلال ، نخستین اذانگوی اسلام ، از همین بردگان بود. بی گمان کاروانیان عرب ، بردگان سفیدپوستِ عرب نژاد را، که شمارشان بسی کمتر بود، باخود می آوردند یا بادیه نشینان عرب اینگونه بردگان را به اسیری می گرفتند. برای نفی وجود بردگان عرب نژاد هیچ دلیلی در دست نیست ، هر چند بازخرید اسیران در میان قبایل بادیه نشین کاملاً رواج داشته است . شاهد مثال موثّق آن ، زیدبن حارثه کَلبی است که بعدها پسرخوانده حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم شد ( نیز رجوع کنید به تصمیم منسوب به عمر در همین مقاله ) . اما درباره برده گرفتن افراد در ازای دَین یا فروش کودکان به دست اولیای آنان شاهدی در دست نیست ؛ روایات متأخّر و نادری که این قبیل حوادث در آنها نقل شده ( ابوالفرج اصفهانی ، ج 3، ص 97، ج 19، ص 4 ) این کودکان را بی سرپرست معرفی کرده است . از اینها گذشته ، دور از احتیاط خواهد بود اگر اطلاعات پراکنده و اندکی را که در احوال بردگان حجازِ پیش از اسلام به دست می آید، به همه حوزه های جغرافیایی و اجتماعی تعمیم دهیم . چه بسا رفتار بادیه نشینان با یکجانشینان در این باره متفاوت بوده باشد. تحقیر مداوم نسل بردگان ، ولو تنها از جانب مادر، و هجو کسی که اسیر را به زنی می گیرد ( یا کُب ، ص 137ـ 138، 213؛ بِشرفارس ، ص 71 ) چه بسا بیشتر از جمله ویژگیهای روحیه بادیه نشینی باشد تا بازتاب رفتار عام شهرنشینان . زندگینامه عَنتَره ، شاعر و فارِسِ عرب ، پسر مردی بادیه نشین و زنی از بردگان حبشی که می بایست دلاوریها نشان می داد تا پدرش او را به فرزندی خود بپذیرد، «داستانی است ساخته و پرداخته » ( لامنس ، 1914، ص 299 ) در مخالفت با محروم سازی از ارث ، اگر نگوییم در مخالفت با برده نگه داشتن کودکانی که محصول چنین زناشوییهایی بوده اند؛ و این خود دلیلی است بر اینکه مسئله با حدّت مطرح بوده و راه حل آزادمنشانه ای ، دست کم در برخی کانونها، لازم داشته است .
در رسم و عادت عامّه عرب پیش از اسلام ، احتمالاً میان دو طایفه از بردگان تمایزی وجود داشته که دارای ریشه ای سامی و بسیار کهنسال است و چه بسا هیچگاه در قانونی مدوّن انعکاس نیافته باشد ( مندلسن ، 57 ـ 58 ) ، و آن اینکه برده ای که در خانه صاحبش زاده می شد ( عَبدُقِنٍّ؛ این لفظ بعداً بر برده ای اطلاق شد که حق مالکیت تام و تمام بر او اعمال می شد ) ، به خلاف برده مکتسَب ( عَبدمملوکه ) ، نه به فروش می رسید و نه رها می شد ( ابن منظور؛ جرجانی ، ذیل «قن » ) . به احتمال بسیار، رسم جاهلی خودفروشی زنان برده به سود صاحبانشان نیز وجود داشته است ( مندلسن ، ص 54 ) ، زیرا در قرآن . . .

بپرس