برداشته
لغت نامه دهخدا
- برداشته خاطر ؛ رنجیده و آزرده دل.( آنندراج ).
- برداشته داشتن ؛ سرپا گرفتن : تذریب ؛ برداشته داشتن زن بچه را تا قضای حاجت کند.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. برده شده، حمل شده.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید