برخیدن

لغت نامه دهخدا

برخیدن. [ب َ دَ ] ( مص ) تفتیش کردن. ( زمخشری ). ( یادداشت بخط مؤلف ). پرخیدن. ( زمخشری ). || بیرون کشیدن. || واکشیدن. بدر آوردن. || دروکردن. || گشادن صوف و پنبه. || موستردن. || خارچیدن اطراف باغ و مانند آن. || مبدل شدن. || میخ کوفتن. || نصب کردن جواهر را بر طلا. ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بُرخیدَن در گویش دشتی به معنی پار کرده و پاره شدن است.
واژه ( برخه ) به معنای ( کسر ) با واژگان ( برخ، برخی ) از کارواژه ( بَرخیدن=جزء جزء کردن، بخش بخش کردن، پاره پاره کردن ) همخانواده می باشد و از واژگان پارسی است. برخی از . . . = کسری از . . . .
در زبان آلمانی به ( کسر ) ، Bruch گفته می شود و واژگان منتهی به ch در زبان آلمانی با ( خ ) واگوییده می شوند ( بروخ یا بقوخ ) :بمانند ( Buch ) که ( بوخ ) واگوییده می شود. هر چند که واژه آلمانی Bruch با واژه انگلیسی breach از یک ریشه می باشد ولی انگلیسی زبانها به ( کسر ) به ویژه در دانش مزداهیک ( ریاضی ) ، fraction می گویند ولی آلمانی زبانها همان Bruch را برای کسر در دانش مزداهیک ( ریاضی ) بکار می برند . آنچه روشن و نمایان است، این است که واژه Bruch با واژگان پارسیِ برخیدن، برخی، برخ و برخه از یک بُن و ریشه می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

( هنگام خواندن کتابی به زبان آلمانی در زمینه دانش مزداهیک، این نکته نظر مرا جلب کرد. )

بپرس