برخی

/barxi/

مترادف برخی: بعضی، پاره ای، تعدادی، چندی، شماری، جان نثار، فدایی، قربانی، فدا، قربان

معنی انگلیسی:
few, some, offering, ransom, some (of), part of

لغت نامه دهخدا

برخی. [ ب َ ] ( اِ ) ( از: برخ + ی ) بعض. پاره ای از چیزی چه برخ بمعنی حصه و بهره است و یای تحتانی برای وحدت ، لهذا بمعنی اندکی مشهور است. ( مهذب الاسماء ). قدری. بعضی. پاره و حصه. جزوی. بخشی. لختی. بهره. اندکی از بسیار. ( برهان ). و رجوع به برخ شود.

برخی. [ ب َ ] ( اِ ) رهی. فدائی. قربانی. فدیه. ( غیاث اللغات ). فدیه و قربانی. برخی با یای نسبت به معنی قربانی است که مقصود برخ برخ یا حصه کردن و تقسیم کردن قربانی باشد مانند شتر برخی بمعنی فدا و قربانی. ( فرهنگ لغات شاهنامه ) :
شاه بهرام شاه و خواجه وزیر
برخی این چنین نکو تقدیر.
سنایی.
روزی که کنی هلاک خاقانی یاد
برخی تو جان پاک خاقانی باد.
خاقانی.
نامه باری همی نویس که جان
برخی آن خط و عبارت تو.
کمال اسماعیل.
برخی آن دو عارض و آن زلف عنبرین
جان من ارچه نیست بدین حال نازنین.
کمال اسماعیل.
عشق بر مرده نباشد پایدار
عشق را برخی جان افزای دار.
مولوی.
به همه عمر برآنم که دعاگوی تو باشم
گر تو خواهی که نباشم تن من برخی جانت.
سعدی.
بسیار نباشد ولی از دست بدادن
از جان رمقی دارم و هم برخی جانت.
سعدی.
جان برخی روی یار کردم
گفتم مگرش وفاست چون نیست.
سعدی.
همی رفتی و دیده ها در پیش
دل دوستان کرده جان برخیش.
سعدی.
بجان توای جان من زان تو
دل و جان من برخی جان تو.
خواجوی کرمانی.
گل آب شد از شرم چو روی تو بدید
در سرو خم افتاد چو قدتو چمید
دل بنده آن سرو که چون قد تو رست
جان برخی آن گل که چو روی تو دمید.
( انجمن آرا ).
- شتر برخی ؛ شتر قربانی. هیون برخی. چون شتر قربانی را پاره پاره برند آنرا شتر برخی گفته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
- هیون برخی ؛ شتر قربانی :
چون هیون برخیم ای جان من برخی شاه
زنده اعضایم برند و من ز هر در بیگناه.
ملک الشعراء کاشانی ( از انجمن آرا ).
|| آنچه در عوض چیزی بکسی دهند. ( برهان ). صدقه یعنی آنچه عوض چیزی عزیز بکسی دهند. ( غیاث اللغات از بهارعجم و جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

پارهای از چیزی، برخی، کمی، اندکی، بعضی، فدا، قربان، فدائی
( اسم ) پاره ای از چیزی بعضی اندکی .

فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) بعضی ، اندکی .
( ~. ) (ص . ) فدا، فدایی ، قربان .

فرهنگ عمید

قربانی، فدایی.
۱. بعضی.
۲. (اسم ) پاره ای، قسمتی.

مترادف ها

victim (اسم)
هدف، شکار، قربانی، دستخوش، برخی

some (ضمير)
کسی، بعضی، بعض، برخی از، برخی، چندتا، شخص یا چیز معینی

فارسی به عربی

بعض

پیشنهاد کاربران

والا. بالا. ارج. ارجمند . گرامی. گرانمایه. گران. گران سنگ. باارزش. بارزش . والا. بالا. والا گهر. بالا گهر . باشکوه. بشکوه. همایون . هما. بالانشین . سر . سرور. شکوهمند. شکوه. فر. فره. بزرگ . بزرگی. بزرگواری. ارزشمند. ارزشدار.
واژه برخی در نوشته های بهرام بیضایی و دکتر کزازی به مینوی قربانی به کار میرود. مینوی یگرش را که همه میدانیم همان [شماری]است
شماری
فلک :آسمان
پدیده ها : چیز تازه
سرشار:پر
a number of
واژه ( برخه ) به معنای ( کسر ) با واژگان ( برخ، برخی ) از کارواژه ( بَرخیدن=جزء جزء کردن، بخش بخش کردن، پاره پاره کردن ) همخانواده می باشد و از واژگان پارسی است. برخی از . . . = کسری از . . . .
در زبان آلمانی به ( کسر ) ، Bruch گفته می شود و واژگان منتهی به ch در زبان آلمانی با ( خ ) واگوییده می شوند ( بروخ یا بقوخ ) :بمانند ( Buch ) که ( بوخ ) واگوییده می شود. هر چند که واژه آلمانی Bruch با واژه انگلیسی breach از یک ریشه می باشد ولی انگلیسی زبانها به ( کسر ) به ویژه در دانش مزداهیک ( ریاضی ) ، fraction می گویند ولی آلمانی زبانها همان Bruch را برای کسر در دانش مزداهیک ( ریاضی ) بکار می برند . آنچه روشن و نمایان است، این است که واژه Bruch با واژگان پارسیِ برخیدن، برخی، برخ و برخه از یک بُن و ریشه می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

( هنگام خواندن کتابی به زبان آلمانی در زمینه دانش مزداهیک، این نکته نظر مرا جلب کرد. )

یک چند
دکتر کزازی اعتقاد دارد که واژه ی " برخی" با واژه ی بهره و بهر از یک ریشه می باشد . وی در این مورد می نویسد : ( ( بهره در پهلوی در ریخت بهرک bahrag بکار می رفته است . ریختی پساوندی از بهر است . ریختی دیگر از " بهر " بَخْر است که با در هم ریختگی و جابجایی آوایی در ریخت بَرْخ مانده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 213 )

بپرس