رفتم چو ندیدم از تو برخورداری
وز صحبت تو بسی کشیدم خواری.
( سندبادنامه ).
در این گفتن زدولت یاریت بادبرومندی و برخورداریت باد.
نظامی.
به برخورداری آمد خواب نوشین که برناخورده بود از خواب دوشین.
نظامی.
گر تو را صد گنج زر متواری است از همه مقصود برخورداری است.
عطار.
گه بده گاهی بخور گاهی بداراینت برخورداری است از روزگار.
عطار.
هرکس که... دل و زبان با ما راست دارد مال و زن و فرزند و جان بدو ماندو آنکه خلاف اندیشد از آن برخورداری نبیند. ( رشیدی ).- برخورداری دادن ؛ امتاع. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). تمتیع. ( المصادر زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ).
- برخورداری گرفتن ؛ امتاع. استمتاع. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). تمتع. ( دهار ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن ) ( تاج المصادر ). تفکه. ( تاج المصادر ).
- برخورداری نور چشمی ؛ این القاب خاص بدختر نوشتن و هر دو یای تحتانی برای تأنیث دانستن محض خطاست چرا که در فارسی یا برای تأنیث هیچ جا نیامده مگر در هندی و اگر گویند برای متکلم است خصوصیت دختر نمی ماند به پسر هم ثابت میشود بهر صورت این القاب بدختر خالی از کراهیت نیست. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
- برخورداری یافتن ؛ تمتع. استمتاع. تفکه. ( منتهی الارب ).
|| معاش و خوراک. || خوشبختی. || جلال و عزت و آبرو. ( ناظم الاطباء ).
برخورداری. [ ب َ خوَر / خُرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. سکنه آن 108 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).