اندرین جای گیاهان زیانکار بسی است
زین چراگاه ازیرا حکما برحذرند.
ناصرخسرو.
اگر رأی تو بر این کار مقرر است... نیک برحذر باید بود. ( کلیله و دمنه ). ازتلون طبع پادشاهان برحذر باید بود. ( گلستان سعدی ). از حدت و صولت پادشاهان برحذر باید بود. ( گلستان سعدی ).توپاک آمدی برحذر باش و پاک
که ننگست ناپاک رفتن بخاک.
سعدی ( بوستان ).
زان چهره عرقناک زنهار برحذر باش سیلاب عقل و هوشند این قطره های باران.
صائب.
سلیم برحذر از تیر فتنه باش که بازبلند ساخت زمانه کمان شیطان را.
سلیم ( آنندراج ).
- برحذر بودن ؛ پرهیز کردن. دور بودن.- برحذر کردن ؛ پرهیزکردن. دوری کردن.