برجهانیدن

لغت نامه دهخدا

برجهانیدن. [ ب َ ج َ دَ ] ( مص مرکب ) جهانیدن. باعث برجهیدن گشتن. ( ناظم الاطباء ). برخیزانیدن. ( آنندراج ). بجستن داشتن. ایثاب. ( المصادر ) ( منتهی الارب ). انزاء. ( منتهی الارب ). رجوع به جهانیدن شود.

فرهنگ فارسی

جهانیدن باعث برجهیدن گشتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس