برجه

لغت نامه دهخدا

برجه. [ ب ِ ج َ ] ( اِخ ) شهری است به اسپانیا از اعمال المریه . ( معجم الادباء چ مارگلیوث ج 7 ص 97 ). و رجوع به معجم البلدان و مراصد و الحلل السندسیه و دمشقی و نفح الطیب شود.

فرهنگ فارسی

شهری است به اسپانیا از اعمال المریه .

گویش مازنی

/bareje/ بهره – سود – درآمد - اجاره بها – بهره ی مالکانه ی زمین ۳محرف بهرجه

پیشنهاد کاربران

بپر
بلند شو
فعل امر جهیدن
تو بگویی فال بد چون می زنی
فال چه بر جه ببین در روشنی
✏ �مولانا�
کلاه
برجهی بر سر، نعلینی از پوست خر در پای
تفسیر سورابادی
سوره زخرف 47
انتخاب
( بشین و انتخاب کن )
جهیدن ، بپر

بپرس