برجستن
مترادف برجستن: پریدن، برجهیدن، جستن، جهیدن، وثوب، تپیدن، جنبیدن، شتافتن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
بیرون زدن
کارواژه ( برجَستن ) در زبان پارسی فرآراسته ( کاملا ) با واژه ی آلمانیِ ( auszeichnen ) همچم و همعنا است. چرا که واژه بَرجَستن در زبان پارسی و auszeichnen در زبان آلمانی هم به معنای متمایز کردن ، تمایز گذاشتن و هم به معنای احترام گذاشتن، ارج نهادن، محترم شمردن است و هنگام ترجمه به زبان انگلیسی چندین معنا ( بمانند to honor، to distinguish ) می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
برجسته: ausgezeichnet : عالی، ممتاز، خوب، متمایز
... [مشاهده متن کامل]
برجسته: ausgezeichnet : عالی، ممتاز، خوب، متمایز
پریدن