برتا میسون ( به انگلیسی: Bertha Mason ) یک شخصیت داستانی در رمان جین ایر نوشته شارلوت برونته است که در سال ۱۸۴۷ منتشر شد. او به عنوان همسر اول ادوارد روچستر به شدت دیوانه توصیف می شود. همسرش او را به تالار تورنفیلد منتقل کرد و در اتاقی در طبقه سوم حبس کرد.
... [مشاهده متن کامل]
برتا میسون تنها دختر یک خانواده بسیار ثروتمند است که در شهر اسپانیایی جامائیکا زندگی می کند. خواننده از گذشته او نه از دیدگاه او، بلکه تنها از طریق توصیف شوهر ناراضی اش، ادوارد روچستر، آگاه می شود. او به عنوان کریاویو توصیف شده است. به گفته روچستر، برتا به دلیل زیبایی خود مشهور بود: او افتخار شهر بود و خواستگاران زیادی به دنبال او بودند. پس از ترک کالج، روچستر توسط پدرش متقاعد شد که به دیدار خانواده میسون و برتا برود. همانطور که او می گوید، او را برای اولین بار در یک رقص با پدر و برادرش ریچارد ملاقات می کند، جایی که او شیفته دوست داشتنی او شد. علیرغم اینکه هرگز با او تنها نبود، و ظاهراً به ندرت با او تعامل یا گفتگو داشت، به خاطر ثروت و زیبایی او و با تشویق شدید پدرش و خانواده میسون با او ازدواج کرد. روچستر و برتا زندگی خود را به عنوان زن و شوهر در جامائیکا آغاز کردند. روچستر در بیان تاریخچه رابطه آنها ادعا می کند:
فکر کردم دوستش دارم . . . بستگان او مرا تشویق کردند؛ رقبا من را تحریک کردند. او مرا جذب کرد: ازدواج تقریباً قبل از اینکه بدانم کجا هستم به دست آمد. آه، وقتی به آن عمل فکر می کنم، برای خودم احترام قائل نیستم! . . . من هرگز دوستش نداشتم، هرگز به او احترام نمی گذاشتم، حتی او را نمی شناختم.
روچستر توضیح می دهد که به او هشدار داده نشده بود که جنون خشن و ناتوانی فکری در خانواده میسون وجود دارد و سه نسل گذشته تسلیم آن شدند. او تصور می کرد که مادر برتا مرده است و هرگز چیز دیگری به او گفته نشد، اما او را در یک آسایشگاه حبس کردند. برتا همچنین یک برادر کوچکتر معلول ذهنی داشت. پدر روچستر از این موضوع می دانست، اما به خود زحمت نداد که به پسرش بگوید، و فقط به ثروت هنگفتی که ازدواج برای او به ارمغان می آورد اهمیت می داد، و خانواده میسون به وضوح می خواستند که برتا هر چه سریع تر از دستشان برود. روچستر ادعا می کند که سلامت روان برتا به سرعت رو به وخامت گذاشته است، اگرچه مشخص نیست که او از کدام نوع بیماری روانی رنج می برد. رفتار جنون آمیز و خشونت آمیز او ترسناک می شود. خنده او به عنوان "اهریمنی" توصیف شده است، او چهار دست و پا می خزد، خرخر می کند، و رفتار حیوانی دارد.

... [مشاهده متن کامل]
برتا میسون تنها دختر یک خانواده بسیار ثروتمند است که در شهر اسپانیایی جامائیکا زندگی می کند. خواننده از گذشته او نه از دیدگاه او، بلکه تنها از طریق توصیف شوهر ناراضی اش، ادوارد روچستر، آگاه می شود. او به عنوان کریاویو توصیف شده است. به گفته روچستر، برتا به دلیل زیبایی خود مشهور بود: او افتخار شهر بود و خواستگاران زیادی به دنبال او بودند. پس از ترک کالج، روچستر توسط پدرش متقاعد شد که به دیدار خانواده میسون و برتا برود. همانطور که او می گوید، او را برای اولین بار در یک رقص با پدر و برادرش ریچارد ملاقات می کند، جایی که او شیفته دوست داشتنی او شد. علیرغم اینکه هرگز با او تنها نبود، و ظاهراً به ندرت با او تعامل یا گفتگو داشت، به خاطر ثروت و زیبایی او و با تشویق شدید پدرش و خانواده میسون با او ازدواج کرد. روچستر و برتا زندگی خود را به عنوان زن و شوهر در جامائیکا آغاز کردند. روچستر در بیان تاریخچه رابطه آنها ادعا می کند:
فکر کردم دوستش دارم . . . بستگان او مرا تشویق کردند؛ رقبا من را تحریک کردند. او مرا جذب کرد: ازدواج تقریباً قبل از اینکه بدانم کجا هستم به دست آمد. آه، وقتی به آن عمل فکر می کنم، برای خودم احترام قائل نیستم! . . . من هرگز دوستش نداشتم، هرگز به او احترام نمی گذاشتم، حتی او را نمی شناختم.
روچستر توضیح می دهد که به او هشدار داده نشده بود که جنون خشن و ناتوانی فکری در خانواده میسون وجود دارد و سه نسل گذشته تسلیم آن شدند. او تصور می کرد که مادر برتا مرده است و هرگز چیز دیگری به او گفته نشد، اما او را در یک آسایشگاه حبس کردند. برتا همچنین یک برادر کوچکتر معلول ذهنی داشت. پدر روچستر از این موضوع می دانست، اما به خود زحمت نداد که به پسرش بگوید، و فقط به ثروت هنگفتی که ازدواج برای او به ارمغان می آورد اهمیت می داد، و خانواده میسون به وضوح می خواستند که برتا هر چه سریع تر از دستشان برود. روچستر ادعا می کند که سلامت روان برتا به سرعت رو به وخامت گذاشته است، اگرچه مشخص نیست که او از کدام نوع بیماری روانی رنج می برد. رفتار جنون آمیز و خشونت آمیز او ترسناک می شود. خنده او به عنوان "اهریمنی" توصیف شده است، او چهار دست و پا می خزد، خرخر می کند، و رفتار حیوانی دارد.
