برای چیزی غش کردن : کنایه از بیهوش شدن برای آن , مدهوش گردیدن برای آن . سخت بدان علاقه من شدن , دلباخته و مشتاق آن شدن .
( ( پلک ها یک ثانیه افتاد روی هم. "وای که چه خانه ای . "پلک ها باز شد. "افتابگیرهای چوبی سبز، نمای آجر بهمنی غش کردم برای باغچه اش. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 10 . ) )
( ( پلک ها یک ثانیه افتاد روی هم. "وای که چه خانه ای . "پلک ها باز شد. "افتابگیرهای چوبی سبز، نمای آجر بهمنی غش کردم برای باغچه اش. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 10 . ) )