براورد کردن
مترادف براورد کردن: ( برآورد کردن ) ارزیابی کردن، تخمین زدن، تقویم کردن، تقویم نمودن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
مطلع کردن، تقویم کردن، اگاهی دادن، براورد کردن، قیمت کردن
مطلع کردن، تقویم کردن، اگاهی دادن، براورد کردن، قیمت کردن
شمردن، ارزیابی کردن، سنجیدن، بر اورد کردن، نرخ بستن بر چیزی، بها گذاشتن بر
حساب کردن، بر اورد کردن، محاسبه کردن
تخمین زدن، سنجیدن، بر اورد کردن
بر اورد کردن، اهار زدن
تعیین کردن، تقویم کردن، تشخیص دادن، بستن، مالیات بستن بر، جریمه کردن، بر اورد کردن
فارسی به عربی
تخمین، حجم
تخمین
پیشنهاد کاربران
تخمین کردن ، دید زدن