براهین عدل و حکمت الهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فلاسفه و متکلمان بر اثبات عدل و حکمت الهی براهین متعددی مانند برهان وجوب بالذات و برهان عنایت، اقامه کرده اند.
برخی از متکلمان صفات الهی را براساس «وجوب بالذات» تبیین کرده اند. نخستین متن کلامی که این شیوه در آن به کار گرفته شده است، کتاب «الیاقوت فی علم الکلام» نوشته ابواسحاق نوبختی (از متکلمان قرن چهارم هجری) است. پس از وی، این روش در کتاب «تجرید الاعتقاد» خواجه نصیرالدین طوسی (متوفای ۶۷۲ هـ) به صورت روشن تر و گسترده تر به کار گرفته شده است. از جمله صفاتی که وی بر اصل وجوب بالذات متفرع ساخته، صفت حکمت است. تقریر این برهان بدین گونه است که واجب الوجود بالذات همه کمالات وجودی را دارد. و عدل و حکمت از کمالات وجودی است، بنابراین خداوند عادل و حکیم است. این برهان همه مصادیق و مظاهر عدل و حکمت الهی را اثبات می کند.
برهان عنایت
عنایت در اصطلاح فلاسفه اسلامی عبارت است از علم پیشین خداوند به نظام احسن. علم به این که علم ذاتی منشا تحقق موجودات است و این نظام مورد رضای (مقصود از رضای ذات خداوند به نظام احسن وجود این است که نظام هستی فعل الهی است، و فعل با فاعل خود کمال ملائمت و هماهنگی را دارد.) خداوند هست. بنابراین عنایت الهی مشتمل بر سه چیز است.۱. علم ذاتی خداوند به نظام هستی که نظام احسن و اتم است.۲. علیت ذات الهی برای تحقق نظام احسن وجود.۳. رضای ذاتی خداوند به تحقق نظام احسن.این امور سه گانه عین ذات اقدس خداوند می باشند، در نتیجه نظام هستی بر اساس علم ذاتی خداوند و عنایت ازلی او تحقق یافته است، و از آنجا که نظام علمی جهان، نظام احسن است، و نظام عینی آن نیز تجلی و تبلور همان نظام علمی است، نظام عینی جهان نظام احسن خواهد بود. و این همان عدل و حکمت در فعل الهی است. و الکل من نظامه الکیانی ینشا من نظامه الربانی اگر چه این برهان را فلاسفه برای اثبات عدل و حکمت در افعال تکوینی خداوند اقامه کرده اند، ولی ملاک و مبنای آن، عدل تشریعی و جزایی را نیز شامل می شود، زیرا تشریع و جزا نیز فعل خداوند است، و براساس علم ذاتی و ازلی خداوند تحقق می یابد. بنابراین، برهان عنایت همه اقسام و مظاهر عدل و حکمت الهی را شامل می شود.
دانایی و بی نیازی خداوند
مشهورترین برهانی که متکلمان بر عدل و حکمت الهی اقامه کرده اند، بر اساس علم و غنای مطلق خداوند استوار است. قاضی عبدالجبار معتزلی در این باره چنین گفته است:«انه تعالی عالم بقبح القبیح، و مستغن عنه، و عالم باستغنائه عنه، و من کان هذه حاله لایختار القبیح بوجه من الوجوه؛ خداوند متعال قبح قبیح را می داند، و به انجام آن نیازی ندارد و به بی نیازی خود از آن نیز آگاه است. و هر کس چنین صفتی داشته باشد، هرگز فعل قبیح را انجام نمی دهد.»عبارت ذیل از خواجه نصیرالدین طوسی نیز ناظر به این برهان است:«و استغناؤه و علمه یدلان علی انتفاء القبح عن افعاله تعالی؛ بی نیازی و علم خداوند بر نفی قبح از افعال الهی دلالت می کنند».مقدمه نخست این برهان در بحث های گذشته ثابت گردید. یعنی علم و بی نیازی خداوند، و مقدمه دوم آن نیز از بدیهیات عقلی است. چنان که شواهد تجربی در مورد فاعل های بشری نیز مؤید آن است. تحقیقات جرم شناسی گویای این واقعیت است که کارهای ناروا غالبا ناشی از نیازهای عاطفی، اقتصادی، اجتماعی و مانند آن است، چنان که در مواردی نیز ناآگاهی از بد بودن کارهای ناروا منشا ارتکاب قبایح می باشد.
← اشکال و پاسخ
...

پیشنهاد کاربران

بپرس