براه اوردن

لغت نامه دهخدا

( براه آوردن ) براه آوردن. [ ب ِ وَ دَ ] ( مص مرکب ) ( از: ب + راه + آوردن ) ارشاد کردن. هدایت کردن.

فرهنگ فارسی

( براه آوردن ) ارشاد کردن هدایت کردن .

پیشنهاد کاربران

براه آوردن ؛ هدایت. ( یادداشت مؤلف ) . هدایت کردن. ارشاد. راهنمایی کردن. براه راست هدایت کردن. وادار به اطاعت ساختن :
فرستاد بر هرسویی لشکری
که هرجا که باشد ز دشمن سری
سر کینه ورشان براه آورند
گر آیین شمشیر و گاه آورند.
فردوسی.

بپرس