براه استادن

لغت نامه دهخدا

براه استادن. [ ب ِ اِ دَ ] ( مص مرکب ) ( از: ب +راه + استادن ) براه ایستادن. انتظار کشیدن. ( آنندراج ). سر راه ایستادن. در انتظار کسی ماندن :
کبک از حسرت رفتار قیامت زایش
بس که استاده بره ریخته خون بر پایش.
سالک قزوینی ( آنندراج ).
|| راهی شدن. روانه شدن. به حرکت آمدن.

فرهنگ فارسی

براه ایستادن سر راه ایستادن .

پیشنهاد کاربران

بپرس