لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
محرک، اشوبگر، برانگیزنده
برانگیزنده، تحریک کننده، انگیختگر
برانگیزنده، دروغ شاخدار، دروغ خیلی بزرگ، مایه حیرت
محرک، مهیج، برانگیزنده، قابل تحریک در مقابل التماس
سوزش اور، سوزش دار، برانگیزنده، دلخراش، خشم اور، بخشم اورنده
محرک، برانگیزنده، فتنه گر، عصبانی کننده
گیرا، موثر، برانگیزنده، برانگیزنده احساسات
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
رقتبار
مورث