برانگیزنده

/barangizande/

مترادف برانگیزنده: محرک، مشوق

لغت نامه دهخدا

برانگیزنده. [ ب َ اَ زَ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) باعث. ( مهذب الاسماء ). بپا دارنده. تحریک کننده. وادار کننده. رجوع به برانگیختن شود.

فرهنگ فارسی

باعث تحریک کننده .

فرهنگستان زبان و ادب

{exciting} [شیمی] ویژگی موج الکترومغناطیسی ای که موجب افزایش انرژی ذره شود

مترادف ها

exciter (اسم)
محرک، اشوبگر، برانگیزنده

stimulator (اسم)
برانگیزنده، تحریک کننده، انگیختگر

rouser (اسم)
برانگیزنده، دروغ شاخدار، دروغ خیلی بزرگ، مایه حیرت

excitant (صفت)
محرک، مهیج، برانگیزنده، قابل تحریک در مقابل التماس

irritant (صفت)
سوزش اور، سوزش دار، برانگیزنده، دلخراش، خشم اور، بخشم اورنده

provocative (صفت)
محرک، برانگیزنده، فتنه گر، عصبانی کننده

impressive (صفت)
گیرا، موثر، برانگیزنده، برانگیزنده احساسات

فارسی به عربی

رائع , مثیر

پیشنهاد کاربران

بپرس