برافروختگی

/barafruxtegi/

مترادف برافروختگی: تغیر، خشم، غضب، قهر، تابش، سرخی

لغت نامه دهخدا

برافروختگی. [ ب َ اَ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) حاصل مصدر از برافروختن. حالت و چگونگی برافروخته. روشنایی و درخشیدگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به برافروختن و برافروخته شود.

فرهنگ فارسی

حاصل مصدر از بر افروختن حالت و چگونگی بر افروخته .

مترادف ها

excitation (اسم)
تحریک، هیجان، براشفتگی، برافروختگی، غلیان، برانگیختن، القاء، انفعال

anger (اسم)
ستیز، خشم، عصبانیت، غضب، غیظ، براشفتگی، برافروختگی، خلم

nervousness (اسم)
عصبانیت، برافروختگی

red heat (اسم)
برافروختگی

فارسی به عربی

وهج

پیشنهاد کاربران

بپرس