برافروختگی. [ ب َ اَ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) حاصل مصدر از برافروختن. حالت و چگونگی برافروخته. روشنایی و درخشیدگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به برافروختن و برافروخته شود.
excitation (اسم)تحریک، هیجان، براشفتگی، برافروختگی، غلیان، برانگیختن، القاء، انفعالanger (اسم)ستیز، خشم، عصبانیت، غضب، غیظ، براشفتگی، برافروختگی، خلمnervousness (اسم)عصبانیت، برافروختگیred heat (اسم)برافروختگی