برافراشته
/barafrASte/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
چُک و رُک
مترادف ها
برافراشته
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برکشیده، برپا، ایستاده، سهی، مشید، محکم، استوار،
بالابرد بالا گرفته شد
بالابرد ، بالا گرفته شد
بر افراشته: بالا برده
بر افراشته یعنی اویزان شده
افراشته، افراخته
معنی ان در درس پنجم
درس رهایی از قفس
معنی
کلمه ی برا فراشته
درس رهایی از قفس
معنی
کلمه ی برا فراشته
برافراشته
بالا برده شده
برافراشته.
بالا برده، بلند شده،
افراشته شده ، بالا برده
بالا برده بالا گرفته شده
بلند کردن
بالا، پابرجا
بالابرده٬پرچمی که بالابرده شده باشد ۰
سر بر آسمان کشیده
بلند شده بالاآورده
بالا گرفته شده
بالا برده . بالا گرفته شده
بلند شده
بالا برده، بالاگرفته شده
سربلند
درحرکت
بالا آمده
بالا آمده
معلا
بالا برده ٬ پرچمی که بالا برده شده باشد
وسیله ای برای به حرکت درآوردن کشتی یا قایق
بلند شده، بالابرده
بالابرده
بلند کرده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)