برافراختن. [ ب َاَ ت َ ] ( مص مرکب ) نصب کردن. انتصاب. برافراشتن. بلند کردن. || برکشیدن. ( یادداشت مؤلف ). || بزرگ شدن. بالیدن. نمو کردن : ز پستان آن گاو طاوس رنگ برافراختی چون دلاورنهنگ.فردوسی.