براغ.[ ب ُ ] ( ص ) فربه و با موی گردن پرپشت و یکدست مخملی ، و آن صفتی است گربه را. براق. رجوع به براق شود. - براغ شدن بر کسی ؛ براق شدن. بخشم به او نگریستن. با خشم و غضب به سوی او متوجه شدن. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
فربه و با موی گردن پر پشت و یکدست مخملی و آن صفتی است گربه را .