گر سیستان بنازد بر شهرها برازد
زیرا که سیستان را زیبد بخواجه مفخر.
فرخی.
مرا هم گوشه بی توشه سازدخراش چنگ ناخن را برازد.
نظامی.
ما را نمی برازد با وصلت آشنایی مرغی نکوتراز من باید هم آشیانت.
سعدی.
قبای حسن فروشی ترا برازد و بس که همچو گل همه آئین رنگ وبو داری.
حافظ.
مسیحای مجرد را برازدکه با خورشید سازد هم وثاقی.
حافظ.
- امثال :تنهایی به خدای می برازد و بس .
|| وصل کردن چیزی را بچیزی. ( برهان ) ( آنندراج ).