لغت نامه دهخدا
براری. [ ب َ ری ی ] ( ع اِ ) ج ِ بریة. صحراها و زمین های بی کشت. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
صحراها، جمع بریه
( اسم ) جمع بریه صحراها خشکیها.
فرهنگ معین
(بَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ بری ، صحراها، خشکی ها.
گویش مازنی
/beraari/ برادری - حفظ عواطف رقیقه در روابط ۳دوستی نمودن با شرایط برادری