برات شدن


مترادف برات شدن: خطور کردن، ملهم شدن، در دل افتادن، حواله شدن

متضاد برات شدن: برات کردن

معنی انگلیسی:
presage

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بدل کسی برات شدن . بدل وی خطور کردن الهام شدن : بدلم برات شده بود که آن شب واقعه خطرناکی روی میدهد .

فرهنگ معین

( ~. شُ دَ )(مص ل . ) به دل خطور کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس