پیشنهادِ واژگان:
برابرایسته : Gegenstand : شی/ابژه/موضوع
برابرایستا: gegenstaendlich : عینی/ملموس و واقعی
برابرایستایی : Gegenstaendlichkeit : عینیت
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
برای دوستانی که اَندک آشنایی از این واژه دارند و چمِ این واژه را بِدرستی در نمی یابند، نکته های زیر را پیش می گذارم، شاید سودمند باشد:
1 - واژه " برابرایستا " از واژگانِ پیشنهادیِ روانشاد ادیب سلطانی به جایِ واژه یِ بسیار پُرکاربرد در زبانِ آلمانی یعنی " Gegenstand" است.
" Gegenstand" از یک پیشوندِ " gegen " و واژه یِ " stand" ساخته شده که واژه یِ " stand" همچم و همریشه با واژه یِ " ایستادن" در زبانِ پارسی است. رویهم رفته، " Gegenstand" به چمِ " چیزی است که رودر رو یا رویارویِ شما می ایستد و قرار می گیرد/ آنچیزی که در برابرِ شما قرار می گیرد"؛ از همین رو، " Gegenstand" در زبانِ آلمانی برابر با " شی" ، " اُبژه" یا " موضوع" است. این واژه آنچنان در نوشتارهایِ آلمانی به هر دو معنایِ " شی" و " موضوع" فراگیر است که تَرگوینده ( =ترجمه کننده ) یِ نوشتَکهایِ آلمانی باید جایگزینِ درخوری برای آن بیابَد که این کار را روانشاد ادیب سلطانی انجام دادند؛ هرچند که گزینشِ واژگان از سویِ ایشان درست و بجا بوده است، ولی از نظر دستورِ زبانِ فارسی می بایست واژه یِ " برابر ایستا" برابر با صفتِ " gegenstaendlich" باشد و واژه یِ " برابرایسته" جایگزینِ " Gegenstand" شود.
چرا؟
چون در زبانِ پارسی، هنگامی که پسوندِ " آ " پُشتِ بُن کُنونیِ "ایستادن" یعنی " ایست" می نشیند، صفتی فاعلی می سازد؛ بمانندِ:
شنوا، بینا، گویا، روا، گیرا، توانا و . . . . پس بنابراین همانگونه که می دانیم، " ایستا" نیز صفت است و از همین رو " برابرایستا " صفت خواهد بود و به جایِ " gegenstaendlich " که برابر با واژگانِ " objective " و " concrete" در زبانهای لاتین است، باید بنشیند؛ وَ " Gegenstand" نیز که " نام" است، باید برابر با واژه یِ " برابرایسته" باشد؛چراکه به " آنچیزی که در برابر یا رویارویِ شما می ایستَد" نشانِش ( =دلالت ) دارد.
جایگزینیِ این واژگان ما را به یافتنِ واژه یِ درخورِ دیگری به جایِ واژه یِ آلمانیِ " Gegenstaendlichkeit " می کشاند؛ یعنی " برابرایستایی" که به چمِ " عینیت " می باشد و برابر با واژگانِ " objectivity " و " concreteness " در لاتین است .
" برابرایستایی" از نظرِ ساخت ریختی بمانندِ " توانایی، گیرایی، شنوایی و. . . " دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
درباره یِ پیشوندِ " gegen" در واژه یِ " Gegenstand" :
چنانکه در زیر واژه یِ " برابر " در همین تارنما آورده ام، " gegen " در زبانِ آلمانی کارکردِ یکسانی با واژگانِ " برابر، رویارو، در برابر، درمقابل، مخالف " دارد؛ برای نمونه نامبرده، به جایِ واژه یِ " Gegensetzung " ، واژه یِ درخورِ " برابرنهش" را به چمِ " تقابل" پیش نهادند؛ بسته به چمهایِ واژگان می توان به جایِ پیشوندِ " gegen" از زبانِ آلمانی، دو پیشوندِ " برابر، پاد" را در زبانِ پارسی بکار بگیریم.
در واژه یِ " Gegenstand" چنانکه در بالا گفته شد، " stand" همچم و همریشه با واژه یِ " ایست، ایستادن" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته:
به عنوانِ کسی که آگاهی از زبانِ آلمانی دارم، می گویم که واژگانِ عربی نمی توانند جایگزینِ درخوری برای این واژگان باشند و درونمایه یِ این واژگان را به درستی بازنمایند. پس پیشنهاد می کنم واژگانِ پارسیِ بالا را بکار ببرید. رویهم رفته زبان پارسی با زبان آلمانی سازگاری بالایی دارد و چنانچه به جای واژگانِ فلسفیِ آلمانی از برابرهای عربی بهره بگیرید، برداشتی سَرسَری و کم مایه از آن واژه خواهید داشت، این درحالیست که زبان پارسی به آسانی می تواند نیازهای شما را در یافتنِ واژگان برآورده کند.
برابرایسته : Gegenstand : شی/ابژه/موضوع
برابرایستا: gegenstaendlich : عینی/ملموس و واقعی
برابرایستایی : Gegenstaendlichkeit : عینیت
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
برای دوستانی که اَندک آشنایی از این واژه دارند و چمِ این واژه را بِدرستی در نمی یابند، نکته های زیر را پیش می گذارم، شاید سودمند باشد:
1 - واژه " برابرایستا " از واژگانِ پیشنهادیِ روانشاد ادیب سلطانی به جایِ واژه یِ بسیار پُرکاربرد در زبانِ آلمانی یعنی " Gegenstand" است.
" Gegenstand" از یک پیشوندِ " gegen " و واژه یِ " stand" ساخته شده که واژه یِ " stand" همچم و همریشه با واژه یِ " ایستادن" در زبانِ پارسی است. رویهم رفته، " Gegenstand" به چمِ " چیزی است که رودر رو یا رویارویِ شما می ایستد و قرار می گیرد/ آنچیزی که در برابرِ شما قرار می گیرد"؛ از همین رو، " Gegenstand" در زبانِ آلمانی برابر با " شی" ، " اُبژه" یا " موضوع" است. این واژه آنچنان در نوشتارهایِ آلمانی به هر دو معنایِ " شی" و " موضوع" فراگیر است که تَرگوینده ( =ترجمه کننده ) یِ نوشتَکهایِ آلمانی باید جایگزینِ درخوری برای آن بیابَد که این کار را روانشاد ادیب سلطانی انجام دادند؛ هرچند که گزینشِ واژگان از سویِ ایشان درست و بجا بوده است، ولی از نظر دستورِ زبانِ فارسی می بایست واژه یِ " برابر ایستا" برابر با صفتِ " gegenstaendlich" باشد و واژه یِ " برابرایسته" جایگزینِ " Gegenstand" شود.
چرا؟
چون در زبانِ پارسی، هنگامی که پسوندِ " آ " پُشتِ بُن کُنونیِ "ایستادن" یعنی " ایست" می نشیند، صفتی فاعلی می سازد؛ بمانندِ:
شنوا، بینا، گویا، روا، گیرا، توانا و . . . . پس بنابراین همانگونه که می دانیم، " ایستا" نیز صفت است و از همین رو " برابرایستا " صفت خواهد بود و به جایِ " gegenstaendlich " که برابر با واژگانِ " objective " و " concrete" در زبانهای لاتین است، باید بنشیند؛ وَ " Gegenstand" نیز که " نام" است، باید برابر با واژه یِ " برابرایسته" باشد؛چراکه به " آنچیزی که در برابر یا رویارویِ شما می ایستَد" نشانِش ( =دلالت ) دارد.
جایگزینیِ این واژگان ما را به یافتنِ واژه یِ درخورِ دیگری به جایِ واژه یِ آلمانیِ " Gegenstaendlichkeit " می کشاند؛ یعنی " برابرایستایی" که به چمِ " عینیت " می باشد و برابر با واژگانِ " objectivity " و " concreteness " در لاتین است .
" برابرایستایی" از نظرِ ساخت ریختی بمانندِ " توانایی، گیرایی، شنوایی و. . . " دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
درباره یِ پیشوندِ " gegen" در واژه یِ " Gegenstand" :
چنانکه در زیر واژه یِ " برابر " در همین تارنما آورده ام، " gegen " در زبانِ آلمانی کارکردِ یکسانی با واژگانِ " برابر، رویارو، در برابر، درمقابل، مخالف " دارد؛ برای نمونه نامبرده، به جایِ واژه یِ " Gegensetzung " ، واژه یِ درخورِ " برابرنهش" را به چمِ " تقابل" پیش نهادند؛ بسته به چمهایِ واژگان می توان به جایِ پیشوندِ " gegen" از زبانِ آلمانی، دو پیشوندِ " برابر، پاد" را در زبانِ پارسی بکار بگیریم.
در واژه یِ " Gegenstand" چنانکه در بالا گفته شد، " stand" همچم و همریشه با واژه یِ " ایست، ایستادن" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته:
به عنوانِ کسی که آگاهی از زبانِ آلمانی دارم، می گویم که واژگانِ عربی نمی توانند جایگزینِ درخوری برای این واژگان باشند و درونمایه یِ این واژگان را به درستی بازنمایند. پس پیشنهاد می کنم واژگانِ پارسیِ بالا را بکار ببرید. رویهم رفته زبان پارسی با زبان آلمانی سازگاری بالایی دارد و چنانچه به جای واژگانِ فلسفیِ آلمانی از برابرهای عربی بهره بگیرید، برداشتی سَرسَری و کم مایه از آن واژه خواهید داشت، این درحالیست که زبان پارسی به آسانی می تواند نیازهای شما را در یافتنِ واژگان برآورده کند.
دوستان در کتاب پدیدار شناسی روح اثر هگل بسیار این کلمه بکار برده شد. به نظرم معنی شی ، چیز ، موضوع را می رساند اما شاید معنی به ( خود متکی ) یا ( قائم به ذات خود ) را می دهد. با این تفاسیر نظر علما شاید
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
با نظر بنده حقیر موافق نباشند. فقط این ذکر کنم در فرهنگ لغت آلمانی ، فارسی کلمه برابرایستا به Gegenstandترجمه شده. تشکر
تلاش برخی افراد برای خالص سازی زبان فارسی از عبارتهای عربی واقعا عجیب هست. زبان عربی نفوذی خاص در زبان فارسی دارد و یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده زبان فارسی است که ما با آثار شعرای بزرگی مانند حافظ و سعدی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و مولوی می شناسیم، البته این امکان وجود دارد که محققان بروند از بین زبان پهلوی دوران قبل از اسلام و زبان سانسکریت لغت هایی را پیدا کنند و بیاورند اما باید به این نکته توجه داشت که این لغت ها در بین مردم و نویسندگان معمول نیستند. مانند لغت هایی که فرتاش استفاده کرده است. و البته ایشان در آخر در پاسخ به بهمن معایبی را در مورد زبان ترکی مطرح نموده که در زبان فارسی هم همان معایب موجود است و این جای تعجب است. و البته اغلب زبانها از همدیگر تاثیر پذیرفته اند، مخصوصا زبانهایی مانند عربی و انگلیسی که زبان علم یا زبان دین بوده اند نفوذ و تاثیر بیشتری در سایر زبانها مانند ترکی یا فارسی داشته اند. خالص سازان گرامی باید توجه کنند که پاک سازی زبان فارسی از لغات عربی، آنرا عقیم می کند و تیشه بر ریشه آن می زند. کلمه برابر ایستا کلمه ای نارسا برای چیز یا شیئ است. برابری و ایستایی دو مفهومی هستند که هر یک به موضواعات مهمی دلالت دارند و ترکیب اینها چیز یا شیئ را تداعی نمی کند. بهترین روش برای ساختن یک کلمه جدید این است که وقتی مردم آنرا استفاده می کنند با آن احساس قرابت کنند، مانند کلمه یارانه که بجای سوبسید در نظر گرفته شد. در این کلمه معنی به خودی خود متجلی است. البته با اینکه به راحتی از کلمات عربی نامانوس استفاده کنیم باید بپرهیزیم و تا زمانی که کلمات ساده و معادل فارسی موجود است استفاده از این کلمات را رجحان دهیم. یاشار
واژه برابرایستا واژه ای پارسی است که به معنای ( ( شی، چیز ) ) می باشد که دکتر شمس الدین ادیب سلطانی در زمینه فلسفه در ترگویه نسکهای سنجش خردناب کانت ، تراکتاتوس و بنیادهای منطق نگریک، آنرا بکار برده است و برابرنهاد پارسی واژه آلمانی gegenstande می باشد و همانطور که خودتان می توانید بپژوهید ایستادن یک واژه کهن پارسی است که به دیگر زبانهای اروپایی راه پیدا کرده و gegen آلمانی در اینجا به چم برابر می باشد. در پاسخ به کاربر ناآگاه بالا بنام بهمن که برابر را واژه پارسی نمی داند باید گفت: در گفتار شما ناسازواره به چشم می خورد آنهم به دو دلیل :1 - واژه برابر از دید ریخت شناسی هم که بنگری و چم ( معنای ) آنرا در نظر نگیری یک واژه پارسی است. ریخت شناسی واژه ( برابر ) با واژه ( سراسر ) و ( رویارو ) ، ( مالامال ) و. . . همانند است. از دید بن شناسی نیز این واژه در پارسی کهن به دیس ( اَپَر ) بکار می رفته همچون اَپَرتَر = apartar برتر، اَپَرتَریْه= apartarih برتری، اَپَر آخیستَن= apar �xistan برخاستن و بسیاری دیگر، اکنون پرسش اینجاست که واژگان ( برتری و برابری ) که بسامان ( نااینهمانی و اینهمانی ) را بیان می کنند چرا باید بگونه بیر=یک بکار رود، واژه ( بر ) که چم آن روشن است و نیاز به افزودن آوا ( بر به بیر ) ندارد چرا که در بسیاری از واژگان پارسی نیز به چشم می خورد و خاستگاه آن مشخص می باشد . 2 - در گفته شما ناسازواره و آخشیج گویی ( تناقض ) دیگر این است که آیا ما چیزهایی نداریم که دو به دو باهم برابر باشند؟؟؟به چیزهایی که دو به دو یا سه به سه یا بیشتر باهم اینهمان باشند چه می گویند؟؟؟واژه برابر از دید چم ( معنا ) همخواند ( مطابق ) با واژه {هم ارز } می باشد نه{یک به یک} .
... [مشاهده متن کامل]
افزون بر آن خود واژه دایره برگرفته از دور و دوری پارسی است که به عربی راه یافته و واژه پارسی دیگر ( پَرهون ) بسیار کهنتر از واژه ( دایره ) می باشد و جایگزین واژه محرمانه واژه های رازگونه، پنهانی و نهانی و برای واژه مستقیم واژه سرراست و برای غایب واژگان اَویناک، اَوینافت ، ناپیدا، نادیده و نهان پیشنهاد می شود و آنچیزهایی که شما به ورنام ( عنوان ) برابرنهاد برای سه واژه مستقیم، محرمانه و غائب در نظر گرفته اید، روشن است که از خودتان ساخته اید.
در پایان، اگر زبان ترکی قوی بود، که بسیاری از واژگان پارسی، انگلیسی و فرانسوی و. . . در آن دیده نمی شد و با پژوهش خواهید دید که واژگان عربی بسیاری نیز ریشه سانسکریت، اوستایی و پهلوی دارد. نیاز نیست شما برای گسترش زبان پارسی بی تابی کنی چراکه زبان پارسی راه خود را می رود و امروزه به ازای هر واژه بیگانه ای، برابرنهاد پارسی آن را در دسترس داریم. شما نگران زبان ترکی استانبولی و ج. باکویی خودتان باشید که به گویشی از زبان انگلیسی، فرانسوی و روسی ترادیسیده ( تبدیل شده ) است. شما نمی توانید واژه ناسیونالیسم را بی لغزش بنویسید، آنگاه برنهاده ( تز ) های زبان شناسی از خودتان بیرون می دهید و پافشاری ما هم بر همین هست که چون شما و همانندهایتان نمی توانید واژگان انگلیسی را درست بنویسند ، برابرنهاد پارسی آن یعنی میهن پرستی را به شما پیشنهاد می کنیم. من مانده ام چرا شما پانترکان برآن هستید فرهنگ واژگان پارسی را واکاوی کنید؟با سپاس.
... [مشاهده متن کامل]
افزون بر آن خود واژه دایره برگرفته از دور و دوری پارسی است که به عربی راه یافته و واژه پارسی دیگر ( پَرهون ) بسیار کهنتر از واژه ( دایره ) می باشد و جایگزین واژه محرمانه واژه های رازگونه، پنهانی و نهانی و برای واژه مستقیم واژه سرراست و برای غایب واژگان اَویناک، اَوینافت ، ناپیدا، نادیده و نهان پیشنهاد می شود و آنچیزهایی که شما به ورنام ( عنوان ) برابرنهاد برای سه واژه مستقیم، محرمانه و غائب در نظر گرفته اید، روشن است که از خودتان ساخته اید.
در پایان، اگر زبان ترکی قوی بود، که بسیاری از واژگان پارسی، انگلیسی و فرانسوی و. . . در آن دیده نمی شد و با پژوهش خواهید دید که واژگان عربی بسیاری نیز ریشه سانسکریت، اوستایی و پهلوی دارد. نیاز نیست شما برای گسترش زبان پارسی بی تابی کنی چراکه زبان پارسی راه خود را می رود و امروزه به ازای هر واژه بیگانه ای، برابرنهاد پارسی آن را در دسترس داریم. شما نگران زبان ترکی استانبولی و ج. باکویی خودتان باشید که به گویشی از زبان انگلیسی، فرانسوی و روسی ترادیسیده ( تبدیل شده ) است. شما نمی توانید واژه ناسیونالیسم را بی لغزش بنویسید، آنگاه برنهاده ( تز ) های زبان شناسی از خودتان بیرون می دهید و پافشاری ما هم بر همین هست که چون شما و همانندهایتان نمی توانید واژگان انگلیسی را درست بنویسند ، برابرنهاد پارسی آن یعنی میهن پرستی را به شما پیشنهاد می کنیم. من مانده ام چرا شما پانترکان برآن هستید فرهنگ واژگان پارسی را واکاوی کنید؟با سپاس.
واقعاً کار فرهنگستان و ادب فارسی یا کسانی که واژه سازی می کنند به جوک شبیه شده است. فضای مجازی پرشده از تمسخر و جوک گویی در کار اینها.
مثلاً همین کلمه �برابرایستا�، برابر همان بیئر اَ بیئر تورکی یا یک و یک که معنای مساوی را افاده می کند و ایست هم که کلمه ای بیگانه معادل ساکن است.
... [مشاهده متن کامل]
ناسیونالیسزم افراطی بسیار خطر ناک است. دیگری ستیزی و دیگری سازی پیشه اصلی اوست. بیش از آنکه به رقیب آسیبی برساند، بیشتر در کار خودزنی است ( البته رقیب هم بیشتر موهومی است، مثل غولهای آسیاب بادی در داستان دون کیشوت!!!!. اونقدر رقیب را در ذهن خود پرورش می دهد تا اینکه همسایه خودش را به دشمن تبدیل می کند. ) .
زبان دری ( فارسی ) بعد از مهاجرت از مناطق خراسان بزرگ ( تاجیکستان و افغانستان ) به منطقه فارس ایران به همت گویش وران تازه و با استعانت از زبان قوی عربی و تورکی مزیتهای بیشتری نسبت به مبدا خود پیدا کرد، به نحوی که کانون زبان و ادب دری از مناطق قبلی به منطفه ایران منتقل شد و بهترین آثار در حوزه ادب فارسی با پشتیبانی سلاطین تورک در ایران تولید شد و با وام واژه های عربی و تورکی علیرغم مشکلات جدی اش توانست به زبانی درخور و شایسته تبدیل شود.
الان وقتی که صحبت های شهروندان تاجیکی و افغانی گوش می کنی و با فارسی ایران مقایسه می کنی، زبان توسعه یافته فارسی در ایران را بهتر و رساتر و سلیس تر می یابی، چرا چون زبان موجود در اونجا برای محاورات خلق نشده، و با رجوع به سابقه این زبان که حیاط خلوت دربار سلاطین تورک و برای تغزل و ایده های ادبی ساخته و پرداخته شده بود، را در محاورات روزمره کمی نارسا می یابید. خصوصاً که توسعه و لهجه سازی دوران قاجار این زبان را به حد کمال خود رساند. متاسفانه با شیوع فیلم فارسی در دوران پهلوی و رشید فعالیت های خلوص سازی زبان فارسی در این دوره بنظر من واپسگرایی زبان فارسی را استارت زده شد.
متاسفانه برخی در این صد ساله فکر می کند با گفتن گِردَکی به جای دایره، سیخَکی به جای مستقیم، کَس نَدان به جای محرمانه، نه هست به جای غایب و . . . . تمام مشکلات ملت شوندگی ایران حل خواهد شد.
مثلاً همین کلمه �برابرایستا�، برابر همان بیئر اَ بیئر تورکی یا یک و یک که معنای مساوی را افاده می کند و ایست هم که کلمه ای بیگانه معادل ساکن است.
... [مشاهده متن کامل]
ناسیونالیسزم افراطی بسیار خطر ناک است. دیگری ستیزی و دیگری سازی پیشه اصلی اوست. بیش از آنکه به رقیب آسیبی برساند، بیشتر در کار خودزنی است ( البته رقیب هم بیشتر موهومی است، مثل غولهای آسیاب بادی در داستان دون کیشوت!!!!. اونقدر رقیب را در ذهن خود پرورش می دهد تا اینکه همسایه خودش را به دشمن تبدیل می کند. ) .
زبان دری ( فارسی ) بعد از مهاجرت از مناطق خراسان بزرگ ( تاجیکستان و افغانستان ) به منطقه فارس ایران به همت گویش وران تازه و با استعانت از زبان قوی عربی و تورکی مزیتهای بیشتری نسبت به مبدا خود پیدا کرد، به نحوی که کانون زبان و ادب دری از مناطق قبلی به منطفه ایران منتقل شد و بهترین آثار در حوزه ادب فارسی با پشتیبانی سلاطین تورک در ایران تولید شد و با وام واژه های عربی و تورکی علیرغم مشکلات جدی اش توانست به زبانی درخور و شایسته تبدیل شود.
الان وقتی که صحبت های شهروندان تاجیکی و افغانی گوش می کنی و با فارسی ایران مقایسه می کنی، زبان توسعه یافته فارسی در ایران را بهتر و رساتر و سلیس تر می یابی، چرا چون زبان موجود در اونجا برای محاورات خلق نشده، و با رجوع به سابقه این زبان که حیاط خلوت دربار سلاطین تورک و برای تغزل و ایده های ادبی ساخته و پرداخته شده بود، را در محاورات روزمره کمی نارسا می یابید. خصوصاً که توسعه و لهجه سازی دوران قاجار این زبان را به حد کمال خود رساند. متاسفانه با شیوع فیلم فارسی در دوران پهلوی و رشید فعالیت های خلوص سازی زبان فارسی در این دوره بنظر من واپسگرایی زبان فارسی را استارت زده شد.
متاسفانه برخی در این صد ساله فکر می کند با گفتن گِردَکی به جای دایره، سیخَکی به جای مستقیم، کَس نَدان به جای محرمانه، نه هست به جای غایب و . . . . تمام مشکلات ملت شوندگی ایران حل خواهد شد.
چیز، شیء، موضوع