برابر نهادن

پیشنهاد کاربران

برابر نهادن ؛ یکسان نهادن. معادل قرار دادن. مساوی داشتن. در حکم آن قرار دادن :
زین بیش انتظار مفرمای بنده را
با مرگ انتظار برابر نهاده اند.
|| همال. همتا. همسر. کفو. بواء. ( یادداشت مؤلف ) . هماورد. همپایه. همسنگ. مساوی. حریف. عدیل :
...
[مشاهده متن کامل]

بدو گفت گیو ای سپهدار شاه
نه با من برابر بدی بی سپاه.
فردوسی.
و سپاهسالاری بود که بمبارزی او را با هزار مرد برابر نهاده بودند. ( فارسنامه ابن البلخی ) . در فلان نواحی از سواحل محیط چوب صندل عزتی دارد چنانک بقیمت با زر معدن برابر است. ( سندبادنامه چ احمد آتش ص 299 ) .

برابر نهادن :هم ردیف ساختن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص 80 ) .

بپرس