برابر نمودن ؛ در یک ردیف جلوه کردن ، مساوی نمودار شدن ، همپایه به شمارآمدن :
همه گرپس رو و گر پیشوائیم
در این حیرت برابر می نمائیم.
عطار.
|| مطابق. همردیف :
و او را عهدی نوشت چون بخواست رفتن اندر وعظ و کار سیاست سخت عظیم نیکو و پرفایده و آنرا برابر عهد اردشیر بابکان شمرند. ( مجمل التواریخ ) . || در ردیف هم. بردیف. در یک صف. پهلوی هم :
... [مشاهده متن کامل]
به پهنای دیواراو بر سوار
برفتی بتندی برابر چهار.
فردوسی
همه گرپس رو و گر پیشوائیم
در این حیرت برابر می نمائیم.
عطار.
|| مطابق. همردیف :
و او را عهدی نوشت چون بخواست رفتن اندر وعظ و کار سیاست سخت عظیم نیکو و پرفایده و آنرا برابر عهد اردشیر بابکان شمرند. ( مجمل التواریخ ) . || در ردیف هم. بردیف. در یک صف. پهلوی هم :
... [مشاهده متن کامل]
به پهنای دیواراو بر سوار
برفتی بتندی برابر چهار.
فردوسی
برابر نمودن ؛ مساوی کردن. معادل کردن. یکسان کردن.