برابر داشتن

پیشنهاد کاربران

برابر داشتن و برابر بداشتن ؛ مساوی داشتن. همپایه فرض کردن : ابوجعفر رمادی. . . خویشتن را برابر ابوالحسن سیمجور داشتی. ( تاریخ بیهقی ) .
برابر داشتن ؛ یکسان داشتن. مساوی دانستن. معادل فرض کردن :
که من دارم ترا با جان برابر
کنم در دست تو شاهی سراسر.
( ازتاریخ سیستان ) .

بپرس