برائت

/berA~at/

مترادف برائت: بیگناهی، پاکی، تبرئه، معصومیت، بیزاری، تنفر، نفرت، خلاصی، رهایی، نجات، دوری، بری، اجازه، منشور، حماله، تبرئه شدن، رها شدن، مبرا شدن

برابر پارسی: بیگناهی، رهایی، وارهیدگی

معنی انگلیسی:
acquittance, exemption

لغت نامه دهخدا

برائت. [ ب َ ءَ ] ( ع اِ مص ) برأت. رجوع به برأت شود.
- برائت ذمه ؛ پاکی ذمه از وام و قرض. وارهیدگی ذمه از وام و دین. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

برائ ت .
برائت وارهیدگی و سمت از گناه و عیب و جز آن .

فرهنگ معین

(بَ ئَ ) [ ع . براءة ] ۱ - (مص ل . )پاک شدن از عیب و تهمت ، تبرئه شدن . ۲ - خلاص شدن از قرض و دین ، رها شدن . ۳ - ( اِ. ) اجازه . ۴ - حواله . ۵ - (اِمص . ) رهایی ، خلاصی . ۶ - بیزاری ، دوری . ۷ - پاکی .

فرهنگ عمید

۱. پاک بودن از عیب و تهمت.
۲. تنفر.
۳. تبرئه.
۴. (اسم ) توبه.

مترادف ها

absolution (اسم)
امرزش گناه، بخشایش، بخشودگی، تبرئه، برائت، عفو، انصراف از مجازات، منع تعقیب کیفری

acquittance (اسم)
بخشودگی، برائت، مفاصا، رهایی، ترک دعوی

compurgation (اسم)
تبرئه، برائت

exculpation (اسم)
تبرئه، برائت

quietus (اسم)
تبرئه، برائت، مفاصا، رهایی، پاکی

quittance (اسم)
تبرئه، برائت، جبران کردن، پاداش، پاکی، رسید مفاصا، بازپرداختن

innocence (اسم)
برائت، پاکی، بی گناهی، بی تقصیری

purgation (اسم)
برائت، تصفیه، تطهیر، روان پاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر، تنقیه، پاک سازی، پالایش

پیشنهاد کاربران

دوری جستن . کناره گیری . رد هماهنگی .
برائت : در اصطلاح فقهاء یعنی چون علم به تکلیف نداریم حکم به مباح بودن می کنیم البته ابتدا باید بررسی کامل انجام داده باشیم که بیانی از جانب شارع نباشد اتفاقا قاعده قبح عقاب بلابیان کاملا برائت را ثابت می کند
ماده ۴ قانون آیین دادرسی کیفری:
اصل برائت است .
از زمان تعقیب تا صدور حکم قطعی شخص بری از هر گونه اتهام است متهم، و بعد از قطعیت دیگر در پناه اصل برائت نیست و مجرم است و مجازات می گردد
استبرا
برائت:بی گناهی، پاکدامنی و مجازا به معنای دوری، بیزاری.
براعت: کمال فضل و ادب، برتری بر دیگران به علم.
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. بَرائَت ( که در عربی آن را به صورت براءة می نویسند ) به معنای بی گناهی و پاکدامنی و مجازاً به معنای دوری و بیزاری است: "مرا بگرفتند و حبس کردند و دیگر روز پیش امیر شهر بردند و از آن حال پرسیدند. من آنچه راستی بود عرضه داشتم و برائت نفس خود از آن جریمه فرا نمودم. " اما بَراعت به معنای" کمال فضل و ادب و برتری بر دیگران به علم است: "چون به خدمت او رسید در فنون هنر و ادبش امتحان فرمود و چون آثار بلاغت و اَمارت براعت از وی مشاهده کرد او را کتابت خود فرمود و دیوان انشا بدو مفوّض گردانید. "
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۶۵. )

بیزاری ، تنفر ، عیب
کاربرد در جمله :⚽️
با برائت و بیزاری روی به وقعیت من آوردند ( تجربی 88 )

بپرس