بر کارگرفتن

پیشنهاد کاربران

بر کارگرفتن ؛ بکار گرفتن. بکار بستن. مشغول ساختن. گرفتار کردن :
آن رفت که بفریفت دلم را دم تو
بر کار گرفت قول نامحکم تو.
اثیر اخسیکتی.

بپرس