بر کار گرفتن

پیشنهاد کاربران

بر کار گرفتن: معمول داشتن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۲۶ ) .
- بکار گرفتن. بکار بستن. مشغول ساختن. گرفتار کردن :
آن رفت که بفریفت دلم را دم تو
بر کار گرفت قول نامحکم تو.
اثیر اخسیکتی.

بپرس