برپراکندن. [ ب َ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پراکندن : سکندر همه جامه ها کرد چاک بتاج کیان برپراکند خاک.فردوسی.خسک برپراکند بر گرد دشت که دشمن نیارد بر آن جا گذشت.فردوسی.رجوع به پراکندن شود.