بر هم شکستن ؛درهم شکستن. بردریدن. خرد کردن. شکستن. گسستن. ( یادداشت مؤلف ) :غل و بند بر هم شکستم همهدوان آمدم پیش شاه رمه. فردوسی.+ عکس و لینک