باسلام، این اصطلاح و استعاره ای از به یاد آوردن است. ازحیث معنایی به نوک زبان داشتن، معنی ندارد. امااین اصطلاح بیشتر به معنای دور آن مد نظر است.
به زبان راندن ؛ بر زبان آوردن. بر زبان راندن. متذکر شدن : سوگندنامه باشد. . . که وزیر آن را بزبان راند و با خط خویش زیر آن نویسد. ( تاریخ بیهقی ) . آن سوگندنامه پیش داشت خواجه آن رابه زبان راند. ( تاریخ بیهقی ) . قاضی بخواهد تا آن شرطها و سوگندان را. . . بتمامی به زبان براند. ( تاریخ بیهقی ) .
بر نوک زبان داشتن ؛ سخنی را بر سر زبان داشتن ، آماده گفتن سخنی بودن.