برمی خواست ، به پا می کرد : ) با معنی جمله فرق می کنه معنی هایش
ایجاد می شود
این درست هست
این درست هست
به وجود می آورد
به پا کند
از ســـــــــــر جاش بلد می شــــــــــود
بیدار می کند
حرکتی میگه نه بگه شماره تماس معلمم رو بدم
حرکتی میگه نه بگه شماره تماس معلمم رو بدم
نشان دادن
آگاه میکند [ البته بستگی به جمله داره ]
به کار میگیرد
مثال ( به طور اشتباه ذهن و بدن خود را برای رفع تهدید مبهم برمی انگیزد )
مثال ( به طور اشتباه ذهن و بدن خود را برای رفع تهدید مبهم برمی انگیزد )
پربا کردن ، زنده کردن
برپاکند ، زنده کند
شکوفا می شود، به وجود می آورد
شکوفا می کند
بلند میشود یا از پس کاری بر می اید
بلند میشود ، پا میشود ، می ایستد
او را سر جایش بلند می کند
کنایه از پیدا کردن ، شروع کردن ، بلند شدن.
فکر کنم!
فکر کنم!
کسی رابه چیزی وادار میکند
از سر جا یش بلند شد ن
بر پاکند، مبعوث کند، زنده کند، دایر کند،
بلند میشود
از پس کاری بر می اید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)